قلی سیاه بعد از آزادی از زندان آدم کشت + فیلم مصاحبه با این متهم
میار: در جریان پروندهای که به تاز گی در پلیسآگاهی تهران تشکیل شده است پسر خوانده مقتول برای رسیدن به ثروت وی اقدام به استخدام آدمکشي به نام قلي سياه میکند.
ساعت به گزارش میار ، 1:30 بامداد یکشنبه 21 بهمن وقوع یک قتل در طبقه چهارم مجتمعی مسکونی در بلوار دریا از سوی مأموران کلانتری 134 شهرک قدس به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. با اطلاع از این خبر بازپرس جنایی به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند.آنها با حضور در محل با جسد مرد 68 ساله درحالی که دست و پاهایش بسته و خفه شده بود مواجه شدند.
در بررسیهای اولیه مشخص شد مقتول سه بار ازدواج کرده و یک پسر از همسراولش داشته که تمام اموالش را نیز به نام او کرده بود. پسر مقتول به تیم جنایی گفت: ساعتی قبل از کشف جسد پدرم، بهروز - برادر ناتنی ام- با من تماس گرفت و گفت به مقابل خانه پدرم رفته اما او در را باز نمیکند. من که به ماجرا مشکوک شده بودم بلافاصله خود را به خانه پدرم رساندم که با جسد او مواجه شدم.
درحالی که بهروز مدعی بود رابطه خوبی با پدر خواندهاش داشته و مدام به او سر میزده، اما پسر مقتول مدعی بود بهروز که فرزند خوانده پدرش بوده با او اختلاف مالی داشته است.اظهارات ضد و نقیض پسر خوانده مقتول و مدارکی که در صحنه جنایت بدست آمد، فرضیه دست داشتن بهروز در این جنایت را مطرح کرد. بدین ترتیب به دستور بازپرس جنایی وی بازداشت شد و تحقیقات از او صورت گرفت. وی در بازجوییها سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت یکی از اراذل و اوباش منطقه ستارخان به نام شاهین پدر خواندهاش را کشته است.
در بررسیها مشخص شد شاهین از متهمان سابقه دار اداره آگاهی است که به اتهام سرقت، زورگیری، ضرب و جرح، تهدید شهروندان و آزار و اذیت بارها به زندان افتاده است و آخرین بار سال 91 به اتهام آزار و اذیت پسری 21 ساله دستگیر و در آن پرونده به «ابلیس سیاه» معروف شده و حدود چهار ماه پیش نیز از زندان آزاد شده است.
با بدست آمدن هویت متهم اصلی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی دریافتند که متهم در منطقه ستارخان تردد دارد که با زیر نظر گرفتن محل موفق شدند 23 بهمن او را دستگیر کنند.شاهین با معرفی دو همدستش در تحقیقات گفت: مدتی قبل بهروز گفت که پدر خواندهاش رفتار مناسبی با او ندارد. بعد از آن هم گفت که وضع مالی پدرخواندهاش خوب است و گاوصندوقی پر از پول و طلا در خانهاش دارد. آنجا بود که پیشنهاد سرقت گاوصندوق را به من داد و من هم به همراه دو نفر از دوستانم نقشه سرقت از خانه پیرمرد را طراحی کردیم. قرار بود پول و طلاها به ما برسد و اسناد و مدارک ملکی را هم به بهروز بدهیم.
او ادامه داد: وقتی وارد خانه شدیم دست و پاها و دهان مقتول را بسته و به دنبال گاوصندوق گشتیم اما اثری از گاوصندوق نبود. درنهایت پولها و طلاهای او را در یکی از اتاقها پیدا کرده و بعد از سرقت هم فرار کردیم.
سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: به دنبال اظهارات متهم دو همدستش نیز بازداشت شده و برای تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند.
در ادامه بررسیها، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ اطلاع پیدا کردند که شاهین و همدستانش سرقتهای مشابه دیگری نیز در پرونده خود دارند.
گفتوگو با قلي سياه
خودت را معرفی کن؟
علی هستم ۳۵ ساله.
سابقه داری؟
بله، سال ۹۱ به جرم آزار و اذیت روانه زندان شدم.
از شرورهای معروف منطقه ستارخان هستی؟
نه، شرور نیستم.
اما آن زمان شاکی گفته بود که آنها را به خاطر شکایتشان تهدید کردهبودی؟
بله.
چه زمانی از زندان آزاد شدی؟
حدود ۴ ماه قبل.
چطور با پسر خوانده مقتول آشنا شدی؟
۱۱ سال قبل با کامبیز آشنا شدم و از آن زمان به بعد دوست هستیم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
ما اعضای یک باند هستیم که سرقت میکردیم.
قبل از حادثه قتل از خانه دیگری هم سرقت کردهاید؟
بله. از چند خانه که صاحبان آنها افراد سالخوردهای بودند، سرقت کردیم.
چه شد که دست به جنایت زدید؟
مدتی قبل کامبیز گفت: پدر خواندهاش گاوصندوقی در خانهاش دارد که پر از طلا و مدارک و اسناد مالکیت است. او گفت: ما از خانه مرد میانسال سرقت کنیم و پولها و طلاها را خودمان برداریم و مدارک را به او بدهیم که با دو نفر از دوستانم موضوع را درمیان گذاشتم و قبول کردند.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
آن روز طبق نقشه او همراه خانوادهاش به خانه پدر خواندهاش رفت و در حیاط را باز گذاشت و من و دو همدستم وارد شدیم و در پشت بام مخفی شدیم تا اینکه آنها بیرون رفتند و بعد به عنوان همسایه پشت در خانه مقتول رفتیم و در زدیم و وقتی در را باز کرد به زور وارد شدیم و نقشهمان را اجرا کردیم.
بعد چه شد؟
او را به اتاق خواب بردیم و دست و پا و دهانش را با پارچه محکم بستیم و شکنجه دادیم تا گاو صندوق را به ما نشان دهد، اما گاو صندوقی در کار نبود تا اینکه محل نگهداری طلاها را پیدا کردیم و پس از سرقت از آنجا فرار کردیم.