یکشنبه، 30 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » انتظامی » عامل جنایت پارک تنیس پر از آرامش است+ تصویر و گفت و گو با متهم

عامل جنایت پارک تنیس پر از آرامش است+ تصویر و گفت و گو با متهم

0
695
کد خبر: 33361
میار: پسر جوانی که در جریان درگیری بر سر یک دختر، پسری 20 ساله را با ضربات مرگبار چاقو به قتل رسانده است دستگیر شد.
به گزارش میار، رسبدگی به این پرونده از شانزدهم ماه جاری و در پی اعلام یک فقره درگیری در بوستان تنیس کرج به ماموران جنایی آغاز شد.
دراین نزاع خونین پسر بیست ساله ای در اثر ضربات چاقو به قتل رسید و قبل از انتقال به بیمارستان در اثر شدت خونریزی جان باخت که به دنبال مرگ او، بازپرس ویژه قتل البرز نیز سریعا به همراه کارآگاهان جنایی برای شناسایی عامل جنایت در بیمارستان حضور یافت.
ماموران در نخستین تحقیقات دریافتند ضارب کیست و حتی محل زندگی او را نیز شناسایی کردند که در ادامه متهم در خانه اش دستگیر شد.
متهم 22 ساله در حالیکه خواب بود تسلیم پلیس شد و در همان بازجویی های اولیه به جنایتی که مرتکب شده بود اعتراف کرد.
بدنبال اعتراف های پسر جوان او به اتهام قتل عمد بازداشت شد و هم اکنون با هماهنگی های قضائی در اختیار کارآگاهان جنایی البرز قرار دارد تا تحقیقات در زمینه این موضوع تکمیل شود.

متهم چه گفت
او آرام روی صندلی نشسته است و در حالیکه هیچ ترسی از اتهام و بازداشت خود ندارد به سوالات پاسخ می دهد.
چرا به اتهام قتل بازداشت شدی؟
همه چیز به خاطر یک کل کل با چند پسر سر دختری شروع شد.
یعنی به خاطر یک دختر دست به قتل زدی؟
چند روز قبل قبل از حادثه در پارک دوست دختر مرحوم بامن سلام و علیک کرد و این موصوع را به مرحوم اطلاع داده بودند و او از این جریان بد برداشت کرده بود وقتی روز حادثه من و نامزدم داشتیم قدم میزدیم مقابل ما آمد او قصد دعوا داشت و نمی دانم چه شد که دست به یقه شدیم و بعد با چاقویی که در جیب ام بود صربه ای به او زدم وقتی فرار کردم بعد از مدتی تازه فهمیدم چه کار کرده ام.
خودت را معرفی نکردی؟
اتفاقا میخواستم خودم را معرفی کنم خیلی کلافه بودم، گفتم چند ساعتی بخوابم بعد با پولی که داشتم بروم برای خودم خرید کنم و در آخر خودم را تحویل پلیس بدهم.
یعنی میخواستی با لباس نو به بازداشتگاه بروی؟
خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند برایم لباس بخرند، برای همین گفتم آماده به زندان بروم.
از اعدام نمی ترسی؟
نه من از مرگ ترسی ندارم من مستحق مرگ هستم چون جوانی را کشته ام.
رفتارت چیز دیگری نشان می دهد؟
دیگر پشیمانی سودی ندارد و کاری به جز صبر از دستم بر نمی آید.
قبلا هم سابقه درگیری داشتی؟
بله داشتم.
جریان آن درگیری چه بود؟
مادر بزرگم جگرکی داشت یک روز یک مرد جوان آمد و پس از صرف غذا نمی خواست پول بدهد و می گفت گردنم کلفت است نمی خواهم پول بدهم و من از راه رسبدم با او درگیر شدم وبابت این قصیه هم به خاطر زد و خورد به او دیه دادم.
همیشه چاقو همراهت است؟
نه اما وقتی با نامزدم بیرون میرفتم چاقو در جیبم می گذاشتم.
چرا؟
نامزدم جوان بود و زیبا و هر لحظه امکان داشت کسی حرف نامربوط بزند برای همین چاقو در جیبم می گذاشتم تا کسی جسارت این کار را نداشته باشد.
چه کاره ای؟
من آشپز یک فست فود بودم و برخی اوقات هم پیک موتوری بودم. کارم را بسیار دوست داشتم.
تا حالا چیزی بوده که حسرت اش را بخوری؟
نه هرگز من کار می کردم و درآمد خوبی داشتم.
نامزدت پیگیر کارهایت هست و ازش خبری داری؟
بله او پیگیر کارهایم هست.
از بچگی زود عصبانی می شدی؟
نه اتفاقا روحیه ام آرام است و روز درگیر این مرحوم بود که به من حمله کرد و من اصلا قصد درگیری نداشتم. دوستان اش او را پر کرده بودند که او از دست من عصبی شده بود و سراغم آمد که چنین اتفاق تلخی رقم خورد.
حرف آخر؟
من روزی که دستگیر شدم واقعا میخواستم خودم را معرفی کنم. چون اگر می خواستم فرار کنم هیچ وقت خانه نمی رفتم که پلیس به این راحتی ها دستش به من برسد.
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید