ماجراي قتل يك مسافر به خاطر دزديدن طلا/ قاتل اعترافات وحشتناكي داشت
به گزارش میار، سرهنگ داود فرد درباره این پرونده گفت: صبح روز چهارم مردادماه امسال درپی تماس تلفنی شهروندان با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ ماموران کلانتری پاسداران پلیس از کشف جسد یک زن در مسیر شمال به جنوب بزرگراه شهید صیاد شیرازی با خبرشده و برای رسیدگی به موضوع به محل اعزام شدند.
وی با بیان اینکه با تایید قتل و به دستور مقام قضایی پرونده برای رسیدگی در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت، گفت: با انتقال جسد به پزشکی قانون و انجام بررسی اولیه، مشخص شد جسد متعلق به یک زن حدوداً ۴۸ ساله است که با برخورد جسم سنگین به سرش دچار خونریزی شده و همین مسئله به مرگ وی منجر شده است، اما در بررسی صورت گرفته هیچ گونه مدارک شناسایی هویتی از جسد به دست نیامد.
جانشین رییس پلیس آگاهی تهران بزرگ ادامه داد: با شروع تحقیقات جنایی، کارآگاهان در بررسی صورت گرفته بین افرادی که فقدان آنها اعلام شده بود با یک مورد شکایت برخورد کردند که در آن مردی ۵۰ ساله اعلام کرده بود همسرش صبح برای انجام کار بانکی از منزل خارج شده و تا کنون به منزل بازنگشته، که بلافاصله وی به اداره دهم پلیس آگاهی دعوت شده و از روی تصاویر موجود، جسد را شناسایی کرد که با به دست آمدن این سرنخ به بانک مذکور اعزام شدند و در بررسی فیلم دوربینهای مداربسته بانک، مشخص شد مقتول پس از انجام کار بانکی سوار بر یک خودروی سواری شده و محل را ترک کرده است.
فرد با بیان اینکه کارآگاهان با بهره گیری از روشهای علمی کشف جرم، مالک خودروی مذکور را شناسایی کردند، گفت: ماموران پس از هماهنگی با بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، این فرد را در تاریخ ۱۶ مردادماه در محله بهارشیراز دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل کردند که در تحقیقات اولیه صورت گرفته از مظنون، وی منکر هرگونه قتل شد، اما با انجام تحقیقات پلیسی و ارائه دلایل و مدارک موجود و تصاویر دوربین مداربسته نهایتاً لب به اعتراف گشود و ضمن اعتراف به جنایت، به کارآگاهان گفت که روز حادثه در خیابان مولوی در حال تردد بوده که مقتول را به صورت دربستی به مقصد سبلان سوار خودرویش کرده است. متهم در طول مسیر متوجه طلا و جواهرات همراه مقتول شده و همین مساله او را وسوسه کرده که اقدام به سرقت کند.
وی با اشاره به اعترافات متهم گفت: این فرد پس از تغییر مسیر به سمت بزرگراه شهید صیاد شیرازی، با مقتول درگیر شده و در نهایت پس از کشاندن وی به فضای سبز کنار بزرگراه با وارد آوردن چند ضربه به وسیله سنگی بزرگ، او را به قتل رسانده و متواری شده است که کارآگاهان پس از شنیدن اظهارات قاتل به مخفیگاه متهم واقع در شهرری رفته که در بررسی صورت گرفته، طلاجات، موبایل و شناسنامه مقتول از داخل انباری محل کشف شد که ارزش تقریبی این اموال ۸۰۰ میلیون ریال برآورد شد.
جانشین رییس پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: با توجه به اعتراف صریح متهم به قتل، با صدور قرار قانونی از سوی بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی و کشف احتمالی زوایای پنهانی پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.
گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
هرمز هستم ۴۳ ساله.
متأهلی؟
بله، یک فرزند هم دارم.
شغلت چیست؟
راننده تاکسی هستم.
مقتول را میشناختی؟
بله، چند ماه قبل با او آشنا شدم. چطوری؟من راننده تاکسی هستم و با افراد زیادی در طول روز برخورد دارم و گاهی هم با مسافرانم ارتباط میگیرم. مقتول هم چند ماه قبل سوار تاکسی من شد تا او را به مقصدی برسانم. در میانه راه از مشکلات خانواده و گرفتارهای زندگی با هم حرف زدیم که به من اعتماد کرد و تلفن همراه مرا گرفت و قرار شد هر وقت کاری بیرون داشت با من تماس بگیرد تا او را به مقصد برسانم و قرار شد من هم کرایه کمتری از او بگیرم. همین موضوع باعث آشنایی ما شد تا به قتل پایان یافت.
چرا قتل؟
آن روز وسوسه شدم تا طلاهایش را سرقت کنم و به همین سبب هم او را به قتل رساندم.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
من یکبار دیگر هم قبل از حادثه مقتول را به مقصدی رسانده بودم و روز حادثه برای دومین بار بود که با تلفن همراه من تماس گرفت و گفت قصد دارد به بانکی برود و وام بگیرد. او از من خواست اگر در مسیر هستم او را به بانک برسانم که قبول کردم و او را از نزدیکی خانهاش سوار کردم و به بانک رفتیم. آنجا بود که فهمیدم او قصد دارد طلاهایش را در رهن بانک بگذارد و وام بگیرد. دقایقی بعد از بانک بیرون آمد و گفت که کیف مدارکش را که کارت ملیاش داخل آن بوده گم کرده است و به همین دلیل هم نتوانسته طلاهایش را در رهن بانک بگذارد. احتمال دادیم کیف مدارکش را در راه آمدن به بانک گم کرده باشد که به نزدیکی محل حادثه رفتیم که حمیرا از آنجا عبور کرده بود. وقتی از کنار شمشادها عبور کردیم کیف مدارکی به چشممان خورد که حمیرا پیاده شد و به داخل شمشادها رفت و من هم برای سرقت طلاها از پشت با تکه سنگی او را به قتل رساندم.
بعد از قتل کجا رفتی؟
وقتی او را به قتل رساندم کیف طلاها و موبایلش را سرقت کردم دوباره تا ساعت ۱۳:۳۰مسافرکشی کردم و بعد چند عدد نان خریدم و به خانه برگشتم.
چقدر طلا سرقت کردی؟
هفت النگو یک عدد انگشتر و تلفن همراهش.
چه شد که وسوسه شدی؟
مدتی قبل خانهای قسطی در جنوب تهران خریدم. از آنجایی که اقساطش سنگین بود چند ماهی بود که موفق به پرداخت آن نشدهبودم که روز حادثه وسوسه شدم و طلاها را سرقت کنم تا با فروش آنها اقساط عقب افتاده خانهام را پرداخت کنم.
طلاها را فروختی؟
نه، من طلاها را در انباری خانهام مخفی کردم تا در فرصت مناسب بفروشم، اما خیلی زود دستم رو شد و گرفتار شدم.
همسرت متوجه نشد؟نه.
در این مدت چه کار میکردی؟در این مدت هر روز با تاکسیام کار میکردم. البته خیلی مضطرب بودم و هر شب کابوس میدیدم و آرام قرار نداشتم.
قصد فرار نداشتی؟
من اصلاً فکر نمیکردم که شناسایی و دستگیر شوم. اگر میدانستم که دستگیر میشوم حتماً فرار میکردم.
الان چه حسی داری؟
پشیمان هستم و از طناب دار میترسم.