جمعه، 14 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » فرهنگی » دین و اندیشه » یادداشت/ سرنوشت جمعه های اعتراض زاهدان چه خواهد شد؟!

یادداشت/ سرنوشت جمعه های اعتراض زاهدان چه خواهد شد؟!

1
387
کد خبر: 72957
پیرمحمد ملازهی در یادداشتی با عنوان «ساده انگاری دوطرفه» تحلیل خود را از جمعه های اعتراضی زاهدان که تقریباً به رویه ای مرسوم بعد از نماز جمعه های مسجد مکی تبدیل شده است و جریان آن دیگر بر هیچکسی پوشیده نیست، نگاشته است.
به گزارش میار، ماجرای جمعه های اعتراضی زاهدان که توسط نمازگزاران جمعه مسجد مکی زاهدان تقریباً هر هفته برگزار می‌شود را همه می‌دانیم، یک سال پیش هشت مهر در زاهدان اتفاقاتی رخ داد و چندین نفر از نمازگزاران مسجد مکی شهید شدند و بعد از آن نیز جمعه های اعتراض شروع شدند.
یادداشت پیرمحمد ملازهی را در ادامه می‌خوانید که در این باره نوشته شده است: جمهوری اسلامی و مخالفانش ناخودآگاه دچار نوعی خطرناک از ساده انگاری تحولات جاری کشور شده اند، این ساده انگاری از این جهت که درک بموقع تحولات را دشوار می‌کند خطرناک است ودوطرف را به ارزیابی های نادرست وبعضا زود هنگام از توان جهت دهی تحولات ترغیب میکند.
عینی ترین نمونه این سادگی انگاری را در سالروز جان باختن  ژینا دختر کرد سقزی بطور روشن مشاهده کردیم.
این ‌که تظاهرات ضدحکومتی آنطور که مخالفان حاکمیت اسلامی انتظار داشتند شکل نگرفت از طرف قدرت حاکم به معنای شکست آن چیزی تصور شد ‌که حاکمیت از آن تلقی بر اندازی داشت.
درمقابل نیروهای مخالف آنرا بخشی از تاکتیک واقع بینانه ارزیابی کردند تا بهانه سرکوب خشن را از حا‌کمیت بگیرند.
نظامی تر شدن فضای کلی هردوطرف را با یک چالش جدی روبرو کرد ولی جامعه اعتراضی بی اعتنا به حاکمیت اسلامی و براندازانش راه خود را درپیش گرفت و نشان داد ‌که واقعیت مناسبات قدرت را بهتر از هردو طرف برآورد می‌کند و تن به خشونت نمی‌دهد وهم چنان به اصل مبارزه خشونت پرهیز وفادار است.
خشونت را قطع نظر از این ‌‌که بوسیله چه طرفی اعمال شود راه حل مشکلات نمی‌داند. با توجه به وضعیت پیچیده بوجود آمده اکنون جامعه ایرانی در سه جبهه صف بندی کرده است:
الف - حاکمیت اسلامی ونهادهای نظامی وامنیتی وجمعیت هوادارانش درشکلی سازمان یافته و با انگیزه قوی حفظ قدرت اما در پوشش دین.
ب- جریان برانداز که از طیف های ناهمگن ومتفرق ودر رقابت باهم تشکیل شده است و عمده تا در خارج از کشور استقرار یافته است.
ج- جامعه اعتراضی در داخل که خواهان تغییر مسالمت جویانه وضعیت موجود از طریق مبارزه مدنی و خشونت پرهیز است.
واقعیت این است که دلیل و مدرک روشنی از موقعیت این سه طیف وجود ندارد و هیچ نظر سنجی قابل اتکائی وجود ندارد که وزن اجتماعی مدعیان را به اثبات برساند، همین قدر معلوم است که هرسه طرف خود را در اکثریت مطلق و  دیگری را در اقلیت محض تصور می‌کنند.این واقعیت خود بخشی از مشکل است که فهم تحولات را دشوار تر کرده است، اهمیت این موضوع در این است که برنامه ریزی برای آینده و تصمیم گیری درست به موقع و واقع بینانه را مشکل وحتی غیر ممکن میکند.
این خطر وجود دارد که مرزها بین واقعیت وجودی تحولات ودلایل بروز آنها با آرزوها وانتظارات مخدوش شود و هر طرفی خود را در موضع برتری مطلق وجهت دهنده نهائی تحولاتی تصور ‌کند که ماهیتا پیش بینی ناپذیرند.
این احتمال منتفی نیست که: برداشت حاکمیت پایان موفقیت آمیزخیزش انقلابی" مهسا ژینا امینی" با بهره گیری از قدرت بلامنازع حاکمیتی است ‌که آنرا شرعی ومطابق با موازین ایدئولوژی خود  و در نگاهی مطلق نگرانه تصور می‌کند.
براندازان نیز درنگاهی ساده انگارانه در بعد دیگری دچار همین ذهنیت گرائی شدند وفکر میکردند که با توجه به ریزش قدرت در ذهنیت بخشی از جامعه ایرانی نظام اسلامی در آستانه سقوط قرارگرفته است.
چنین ذهنیتی درهمان حال که با واقعیت های درمیدان هم خوانی ندارد مناسبات قدرت درونی نظامی ایدئولوژیک را بدرستی فهم نمی کند.قدرت و حفظ آن در حاکمیت تنها در ارتباط با مزایای مادی آن نیست ‌که جاذبه دارد بلکه توجیه دینی آن هم مهم است. ترکیبی از جاذبه مادی قدرت و توجیه ایدئولوژیک قدرت انگیزه ای بسیار قدرتمند برای حاکمیت و هواداران بوجود آورده که بدون فهم واقعی پیامدهای آن حتی برای بقای خودش درمسیری پافشاری کند که واقع بینانه نباشند ودرجهت خلاف بقای حاکمیت عمل کند.
هرگونه ارزیابی ساده انگارانه حاکمیت از شکل نگیری تظاهرات ضد حکومتی درسالگرد جان باختن "مهسا امینی" نادیده گرفتن عمق نارضایتی بخش مهمی از جامعه از شیوه رایج حکومتداری کنونی است.
حاکمیت با این خطر روبرو است که: تصور کند همه چیز بسودَش رقم خورده واز اصلاح روش ها غفلت کند.
ناراضیان داخلی هم ممکن است بانوعی از نا امیدی از توان تحمیل خواسته های خود ازطریق شیوه های خشونت پرهیز به حاکمیت روبرو شوند وگرایش به شیوه های غیر مدنی مبارزه روی بیاورند که با واقعیت های موجود سازگاری نداشته باشد وهزینه های سنگین تری به کشور ومردم وارد سازد.
نگرانی از سوریه ایزه شدن ایران درچنین تحولی احتمالی است ‌که می‌تواند مطرح شود.
این خطر نیز وجود دارد که جریان برانداز مستقر درخارج از کشور در پراکندگی بیشتر در غلطد ولااقل بخشی از آن راه حل نهائی رسیدن به قدرت را درمعامله به غرب بداند و در همین مسیر فعال شود.
با این حال راه حل نهائی حل مشکلات موجود وجلوگیری از تعمیق بحران های متنوع و در حال گسترش ایران برخلاف تصور طرف های رقیب برای کسب قدرت و یاحفظ آن از مسیر اعمال خشونت داخلی و یا معامله خارجی گذر نمی کند.
راه حل نهائی در دست کشیدن آگاهانه از توهمات ایدئولوژیک حاکمیتی انحصار طلبانه و توهمات زود هنگام فروپاشی قدرت حاکم از طریق آنچه که از آن بنام انقلاب مهسا یاد می‌شود نهفته است.
بنظر میرسد در یک روند کاملا طبیعی و ناشی از واقعیت فرهنگ ترکیبی سه گانه باستانی ایرانی، فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی جامعه ایران وقتی با اراده حاکمیت اسلامی برای کنترل خیزش انقلابی با امکان براندازی بهر قیمتی و قطع نظر از پیامدهای داخلی و خارجی آن روبرو شد بصورت تاکتیکی و موقتی عقب نشست ولی همچنان آتش زیر خاکستر باقی مانده است و درفرصتی دیگر فوران خواهد کرد.
این روند طبیعی اکنون‌ فرصتی تاریخی هم برای حاکمیت بوجود آورده وهم جامعه اعتراضی در داخل که اگر آگاهانه و با درک همه جانبه مشکل در پی راه حل باشند می‌توانند به نوعی بازنگری براساس منافع ملی فکر کنند. بدین معنی که حاکمیت به این درک برسد که: مشکلات سیاسی وفرهنگی واجتماعی ذاتا سیاسی هستند و راه حل نظامی ندارند و بطرف اصلاح روش های بحران ساز حر‌کت کند وخواسته های اصلی نسل جوان معترض را که چیزی جز تامین یک زندگانی آرام وعزتمند و بدون از فشار های غیر لازم با توجیه ایدئولوژیک نیست برسمیت بشناسد وبه آن تن دهد.
ساختار حاکمیتی را که بصورت آشکار وغیر قابل انکاری مافیائی و یا حداقل شبه مافیائی شده و با غارت ثروت ملی کشور و انتقال آن به جهان سرمایه داری غرب گرایش یافته است را اصلاح کند.
قانون را جایگزین سلیقه فردی کند. تبعیض های طبقاتی قومی ومذهبی رابرطرف کند.
توزیع ثروت، قدرت و منزلت اجتماعی را از انحصار بخش کوچکی از صاحبان قدرت خارج و عدالت سیاسی اقتصادی و اجتماعی و حقوق برابر برای همه ایرانیان قطع نظر از تعلقات قومی مذهبی وجنسیتی را ضابطه مند کند و در سیاست خارجی درسطح منطقه ای و بین المللی از توهم قدرت دست بکشد و سیاستی در پیش بگیرد که به توازن در مناسبات خارجی برسد و از توهم استراتژیک بودن مناسبات یک طرفه به کمپ شرقی قدرت دست بردارد.
و مهم تر از همه فکر نکند که: همه جهان منهای جمهوری اسلامی و دو، سه کشور همفکر درحال نزول هستند و آینده ندارند و آینده مطلقا از آن ایران درحال صعود است، این گونه توهمات بسیار خطرناک هستند وحاکمیت را از درک واقعیت های داخلی و خارجی محروم و حاکمیت اسلامی را به شدت ، در معرض تبدیل به کارت بازی و چانه زنی های روسیه و چین معاملا‌گر باغرب قرار خواهند داد.
منافع ملی ایران در توازن درمناسبات منطقه ای و بین المللی‌است.اتخاذ هرسیاست دیگری خطای استراتژیک غیر قابل وجبران و در بلند مدت با احتمال قوی تر با جابجائی قدرت همراه خواهد بود.
وضعیت مشابهی در جریان برانداز  خارج از کشور وجود دارد.
بازگشت به قدرت و یا دست یابی به آن از طریق معامله دور جدیدی از وابستگی کشور و غارت آنرا از طرق متفاوت تری می‌تواند درپی داشته باشد.
دور از ذهن است که: نسل آگاه و تحول خواه ایرانی به این سادگی فریب بخورد و تن به بردگی جدیدی بدهد با این حال احتمال آن بطور کلی منتفی نخواهد بود.
اما در مورد جامعه‌ معترض به وضع موجود و روش های اعمالی و نه اعلامی حاکمیت اسلامی موضوع از این هم پیچیده تر است.
نسل اعتراضی تحول‌ خواه از یک طرف با نظامی مدعی اسلامی و بر آمده از یک انقلاب همگانی روبرو است که فکر می‌کند خواسته های عدالت محورش محقق نشده و در مسیر ضد اهداف اولیه اعلام شده رهبرانش هدایت شده است و از طرف دیگر با واقعیت جهانی روبرو است که بر مدار منافع ملی کشورها و دولت های حاکم در شرق وغرب عالم می چرخد و تهی از اخلاق و معنویت و انصاف است و فاصله های عمیق بین عملکردش و شعارهای ظاهر فریبش غیر قابل انکار شده است. نسل اعتراضی تحول خواه از ایدئولوژی حکومتی مدعی اسلامی عبور کرده و دنبال استقرار نظامی سکولار و دمکراتیک است لااقل با این تصور که ازخشونت ایدئولوژیک آسمانی دامان خود را رها سازد و زندگی معمولی حداقلی احترام آمیز زمینی بیابد اما در این بین دو بخش کردی و بلوچی جامعه ایرانی تحول خواه با موقعیت دشوار تری از بخش های اصلی جامعه ایرانی تحول خواه روبرو شده اند.
این دو بخش فرهنگ، زبان و سنت ها و ارزش های قومی متمایل به ملت شدن خود را دارند که هرچند در ریشه با فرهنگ و زبان سایر ایرانیان مشترک است اما در همان حال ویژگی های خاص خودرا هم دارند، به لحاظ ملیتی ایرانی منتها با فرهنگ قومی خاص خود هستند. به لحاظ دینی اسلامی با بدنه اصلی جامعه همگن ولی به لحاظ مذهبی سنی مذهب اند درحالیکه جامعه ایرانی در کلیتش شیعه مذهب است در عین حال جغرافیای قومی خاص خود را نیز دارند.
مجموعه این گونه واقعیت های متمایز کننده باعث رشد احساس تبعیض سیاسی اداری قومی و مذهبی شده و مناسبات کرد و بلوچ و حاکمیت اسلامی را تحت تاثیرات منفی خود قرار داده و باعث افزایش فاصله های ناراضی ساز شده است.
دو واقعه یکی قتل ژینا، دختر‌ کرد در بازداشت گشت ارشاد تهران، و برخورد غیر قابل فهم و قبول آن که از انکار اولیه تا پذیرش دیر هنگام آن در نوسان بود و در نحوه اطلاع رسانی آن آشفتگی و بی خردی آشکاری وجود داشت!!! و دیگری تجاوز به دختر بچه بلوچ از اهالی چابهار بوسیله فرمانده نیروی انتظامی که در پذیرش بموقع آن بازهم بی درایتی غیر قابل انتظاری وجود داشت ابتدا باعث خشم و ناراحتی در جامعه کرد و بلوچ شد و در اندک مدتی سرتاسر کشور را فرا گرفت وبه خیزش انقلابی " ژینا" با شعار مشخص" زن زندگی آزادی" منتهی شد.
تلاش حاکمیت برای استفاده  از فرمول نخ نمای قبلی مبنی بر جدائی طلبی در کردستان و بلوچستان خیلی زودتر از آنکه حاکمیت انتظار داشت از طرف جامعه اعتراضی نه تنها رد شد بلکه به طرز کم‌ سابقه ای باعث تقویت نوع نوینی از همبستگی ملی و درک متقابل جمعیت فارس و بقیه قومیت های ایرانی شد و در شعار های وحدت طلبانه در کل کشور انعکاس یافت.
البته برخورد آگاهانه تر احزاب کردی که از سابقه و تجربه قابل توجهی برای سازماندهی در چنین مواقعی برخوردارند به تبلیغات حاکمیتی ‌که آنها را تجزیه طلب و وابسته به خارج می‌داند در توسعه و تقویت همبستگی ملی جامعه اعتراضی موثر بود اما در جامعه بلوچ بدلیل فقدان سازمان ها و احزاب این مسئولیت بر دوش مذهب سوار شد و مولانا عبد الحمید ومسجد مکی را در کانون توجهات و جهت دهنده جنبش اعتراضی قرار داد.
واقعیت مهمی که حاکمیت آمادگی ذهنی قبول آنرا ندارد این است که: بطور مستمر در حال ریزش پایگاه اجتماعی اش در بخش مهم و اصلی نسل جوانی است که بدلیل رشد شبکه اجتماعی و تکنولوژی مخابراتی و اینترنت از حوزه تبلیغاتی نظام اسلامی درحال خروج است و اعتماد خود را به شبکه های متنوع تبلیغاتی نظام از منبر و مسجد و نمازهای جمعه گرفته تا پایگاه های اصلی رسانه ای صدا و سیما و مراجع جهت دهنده فکری ازدست داده است.
تدابیر حاکمیت برای محدود کردن دسترسی به اینترنت و تحمیل هزینه های اضافی به جامعه تاکنون دست آورد روشنی نداشته است که هیچ، بلکه خود باعث گسترش دور زدن فیلترینگ شده است، بطوریکه سبب شکل گیری منافع کلان چندین هزار میلیاردی بازار فروش فیلتر شکن شده است و به نوبه خود فساد مالی را به این حوزه هم وارد کرده است.
درچنین فضائی واقعی که در جامعه، در ارتباط با منابع اطلاعاتی در جریان است، هرگاه طرح های توسعه ماهواره ای روز افزون اینترنتی را اضافه کنیم به بیهودگی هزینه های کنترلی اطلاعاتی وخروج نسل جوان ازحیطه تبلیغات رسمی حکومتی بهتر می‌توان پی برد.
مجموعه این گونه واقعیت، چه حاکمیت آمادگی ذهنی پذیرش آن را داشته باشد وچه نداشته باشند، آن را بانسلی روبرو خواهد کرد که راه خود را می‌رود و فرهنگ زیستی خود را خارج از فرهنگ دینی حاکمیتی سازماندهی خواهد کرد، البته این هرگز به معنای بی دینی که سنت‌گرایان دینی افراطی برداشت می‌کنند نیست!
جامعه جوان ایرانی در حال سکولار شدن و پذیرش نوع سهل انگارانه تر وشخصی تر کردن مذهب است تا آنرا با شیوه زیست معمولی در سایر کشورهای اسلامی هماهنگ سازد، امری که از نظر سنت‌گرایی دینی به معنای خروج از حیطه دینی تصور میشود اما حقیقت وجودی ندارد، بلکه اعلام نحوه ای از اعتراض به شیوه زیست دوگانه بیرونی و درونی متولیان دینداری ریاکارانه است.
نسل جوان در حال گذر از دین سخت گیرانه ای است که نظام برای اعمال قدرت انحصار طلبانه به آن نیاز دارد اما در بخش مهمی از نسل جوان این برداشت از دین با چالش روبرو شده است.
جالب توجه تر این که در میان اهل سنت نسل جوان در جهت خلاف نسل جوان شیعه جهت گیری دارد و نشانه های موجود حکایت از آن دارند ‌‌که درمیان نسل جوان سنی مذهب گرایش به مذهب که در ظاهر حتی سنت‌گرا تر از اهل تشیع است شدت بیشتری از گذشته گرفته است!
این وضعیت هرچند با استقبال روحانیت اهل سنت روبرو است و مولوی ها آنرا نشانه موفقیت خود می‌دانند که در نگاهی تاکتیکی و محلی گرایانه درست هم بنظر میرسد اما از نگاه استراتژیک و بلند مدت این دوگانگی درنگاهی کلی تر ملی معلوم نیست که امکان تداوم داشته باشد و به نوبه خودباعث تقویت ذهنیت های فاصله انداز نشود.
بنابراین قابل تصور است که: هر گونه تلاش که به تشدید فاصله ها با ذهنیت مذهبی یا قومی در جامعه متکثر ایرانی کمک کند در ذات خود عناصر شکست را با خود حمل خواهد کرد و فرقی نمی کند که چه طرفی مسبب و عامل آن باشد.
ازاین رو می‌توان گفت هرگونه حرکت منفرد و خارج از جریان کلی جامعه اعتراضی در متن خود دوخطر را به همراه خواهد داشت:
۱- انگیزه برخورد حذفی  در حاکمیت را تقویت و توجیه پذیر تر خواهد کرد
۲- تداوم آن در بلند مدت برای جنبش اعتراضی منفک از کلیت جریان اعتراضی، هزینه بر تر و آنرا با خطر استهلاک تدریجی روبرو خواهد کرد.
با توجه به مجموعه واقعیت های اتفاق افتاده بعد از بروز جنبش اعتراضی مهسا همه طرف ها در موقعیت جدیدی قرار گرفته اند، که هم فرصت ساز است اگر بدرستی و به موقع درک شود و هم فرصت سوز است اگر بدرستی و به موقع فهم نشود.
برای حاکمیت این فرصت را بوجود آورده که مشکلات و نارسائی های ناراضی ساز قانونی و عملیاتی خود را بازنگری واصلاح کند و در جهت بهبود شرایط حرکت کند و برای نسل جوان و تحول خواه این فرصت را بوجود آورده است که جنبش اعتراضی را با کمترین هزینه ممکن در اشکال متنوع تری ادامه بدهد و امیدوار باشد که سرانجام به نتایج مورد نظرش دست خواهد یافت.
تجربه تاریخی در جوامع بشری نشان داده است که: در شرایط رویاروئی قدرت های حاکم و جامعه معترض به وضع موجود حاکمیت های انحصار طلب بین دو گزینه اصلاح روش های حکومتداری و یا سقوط قرار می‌گیرند و اگر تن به اصلاح ندهند و یا بهر دلیلی نتوانند، زمینه سقوط خود را فراهم خواهند ساخت.
البته روشن است که تلقی حاکمیت ایدئولوژیک در جامعه ای دینی با چنین برداشتی توافق ذهنی ندارد و بطور طبیعی ذهنیت صاحبان قدرت بطرف توجیه رفتار ها گرایش دارد و لو آنکه این گونه رفتارها مغایر با اهداف تعریف شده اش باشد.
 به عنوان مثال: اعمال خشونت حاکمیتی و قالب بندی مشکلات در مقولات امنیتی نه تنها راه حلی برای برطرف کردن مشکلات بدست نمی‌دهد بلکه برعکس بر ابعاد آنها خواهد افزود.
فهم این واقعیت که نظام اسلامی چرا جریان اصلاحی درون نظامی را به جریانی متمایل به براندازی خارج از نظام هدایت کرد واقعا ساده نیست اما تجربه عینی نشان می‌دهد که با پس زدن‌جریان اصلاحی درون نظامی نسل جوان از هرگونه اصلاح درون نظامی عبور کرده و آماده پذیرش دگرگونی کلی تر ی است که فکر می‌کند با حذف نظام اسلامی شرایط زیستی اش مساعد تر و توسعه کشور تسهیل و بطرف مدرنیته که بیش از یک قرن است که برای آن می جنگد متمایل خواهد شد اما در همان حال تصور روشنی از آینده ندارد.
احتیاط کلیت جامعه اعتراضی در این خصوص هم خیلی بی‌پایه نیست، چرا که: ابهامات جدی هم در داخل و هم در سطح بین‌الملل وجود دارد که آینده تحولات را تحت تاثیرقرار خواهند داد.
این وضعیت برای دو گروه کرد و بلوچ از حساسیت بیشتری برخوردار است! بویژه از این نظر که تلقی عمومی حاکمیت این است که جنبش اعتراضی از جامعه کردی و با شعاری کردی و بوسیله سازمان‌ها واحزاب کردی شروع شد و کل جامعه ایرانی را تحت تأثیر قرار داد و ادامه آن در جامعه بلوچی برای حاکمیت پرسش برانگیز شده و با این نگرانی همراه شده که اگر در همین شکل فعلی ادامه یابد ممکن است کل جامعه اعتراضی را با خود همراه کند.
گذشته از این ادامه تظاهرات جمعه ها در زاهدان و مواضع انتقادی مولانا عبدالحمید از سیاست های دولت اگر همچنان ادامه بیابد دو احتمال را مطرح خواهد کرد:
الف - بروز ناشکیبایی در بخش های نظامی و امنیتی و گرایش به اعمال زور برای خاتمه دادن به وضع موجود
ب- بروز ناامیدی در جوانان نمازگزار و گرایش به نوعی رادیکالیسم تر‌کیبی قومی و مذهبی که احتمالاً جنبش خشونت پرهیز را تضعیف خواهد کرد و این خود بسود رادیکال های حکومتی تمام خواهد شد.
اما پرسش اصلی که آینده نظام اسلامی و مخالفان براندازی و جنبش اعتراضی خشونت پرهیز بالاخره درچه مسیری امکان تحرک خواهد داشت، همچنان پرسش اصلی است که در شرایط موجود پاسخ روشنی برای آن نمی‌توان یافت اما تا اینجا از مجموعه تحولات می‌توان گفت که: احتمالا حاکمیت بر اشتباهات داخلی خود پافشاری خواهد کرد و خود را بدلیل ذهنیت مطلق نگر ایدئولوژیک و توهم قدرت بلامنازع از درک و فهم شدت نارضایتی نسل جوان محروم خواهد کرد و بجای اصلاح روش های حکومتی بطرف تقویت نگاه نظامی و راه حل های منکوب کننده که در آن تجربه کسب کرده و اعتقاد جزمی به کارائی آن یافته است گرایش بیشتری خواهد یافت. یعنی درست همان پاشنه آشیل یا چشم اسفندار که خود متوجه آن نیست. روشی ازحکومتداری که آنرا در قالب دمکراسی اسلامی بعد ایدئولوژیک داده است ولی نسل جوان معترض آنرا دیکتاتوری عریان حکومت دینی ارزیابی می‌کند که عادی نیست و با شرایط زیستی نسل جوان تحول خواه و عاشق زندگی مدرن هم خوانی ندارد و باید با حداقل هزینه از آن عبور کرد .
دعوای اصلی بین حاکمیت دینی و نسل جوان سکولار اگر راه حل مسالمت جویانه نیابد، بسیار خطرناک خواهد بود و می‌تواند تحولات را از مسیر طبیعی خود خارج کند.
دسته بندی: دین و اندیشه / اسلاید
تبلیغ

نظرات

User Avatar
  • محمد بلانوشی
  • در تاریخ : 10 مهر 1402 11:13
✨سلام بر مولانا سلام بر شهیدان مجسد مکی سلام✨ بر سردار رشید و جوان بلوچ حاجی✨...با وجود مولانا عبدالحمید حفظ الله علیه و مردم و سردارنی دلیر و جنگجو ان شاءالله پیروز میدان هستیم تا جواب مولانا عبدالحمید را ندهند اگرچه 126شهید و 500زخمی دارد مکی بیشتر از این ارزش دارد و دشمنان بدانند اگر تریبون مسجد جامع مصلی مکی با آواز دلنشین تکبیر گویان مولانا عبدالحمید بلند شود ن تنها بلوچستان را بلکه...از برادران انتظامی ب عنوان یک برادر بسیجی قدیم بلوچ ب شما ها اخطار می‌کنم ک دولت با کمک غیر ایرانی بلوچ کشی می‌کند و ب نام شما عزیزانی ک درحال گشت زنی هستید ضربه می‌خورید خود می‌دانید آنها یگان های آماده و ب واکنش سریع معروفند...ولی از کوه های بلوچستان سرعت کیلومتر ی بدرد نمیخوره سند و مدرک در درگیری‌های رود ماهی موجود است با فرستادن تکاوران همه در کوه‌ها سرگردان و تلف شدن...هوشیار باشید ما زن و مرد جانمان ب مولانا عبدالحمید حفظ الله علیه ????✨ بسته و فراخوان حاجی و مولانا کمر شکن است آتش ???? ک بسوزد تر و خشک با هم هستند... سیاست مداران حکومتی باید تاریخ بلوچ و لجاجت اورا نگاه کند بهترین فرماندهان عصر حاضر ب سربازان ی مانند بلوچ ها می‌گردند ب گفته آنها اگر با این همه تکنولوژی بلوچ ها سربازان من می‌بودند دنیا را فتح می‌کردیم... اینترنت را سرچ کنید بعد قوم ایرانی اصل آریایی را نسل کشی کنید مولانا 100نفری بیش و کم از دست داده با جانماز در مصلی ولی جان ب کف آنی دارد ملیونی وای ب آن روز ک عصای مولانا عوض شود خواهشن ما وطن را دوست داریم...این همه افغان مجرد داخل ایران غریزه ندارند ایرانی تو باید ناموس خودت را ب فروش بگذاری افغان‌ها ک ملیت از کشورهای دیگر دارند ب نام آنها...در سیاست خارجی و داخلی تجدیدنظر کنید ممنون اجرکم عندالله ????✨☀️????????
  • 0

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید