یکشنبه، 30 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اسلاید شو » غمگنانه ترین روایتِ ولایت

غمگنانه ترین روایتِ ولایت

0
191
کد خبر: 60492
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «میار»، نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوّت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان.
ای امّ ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه ی حقّ و شفیعه ی حشر! پدر و مادرم فدای پینه ی دست هایت باد. تو محور آسیای ایثاری و اوّلین علّت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت! به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وَحیانی خویش حجّت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه ی خصائل آسمانی ات بود.

فدک را برای مولای موحّدان می خواستی و در این راه، مجاهدت ها کردی و دفاع از حق را به اهل حقیقت آموختی.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست.
هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره ی تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقار علی، وامدار عزم و عزّت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیاپرستان، غضب می کردی، غضبناکیِ آفریدگار قادر آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.

وصله های چادر و بوریای خانه ات، تمنّیات و تمایلات خاکیان را به هیچ می انگاشت. صالحان و صدّیقین و مقرّبان ملکوت، آرزومند خدمتگزاریِ خاندان خدایی ات بودند و بانوان برگزیده ی حق ، رُفت و روب آستانه ی خانه ی اهل بیت علیهم السّلام را تمنّا می کردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسه گاه اشرف رسولان بود، از فزونیِ تلاش مِهرآگینت پینه بسته بود.
همه ی قصرهای جنّت و تمام گهرها و آذین های باغ بهشت، ذرّه ای از غبار خشت خانه ات هستند و هستی، جلوه ی یک سجود سالکانه ی تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمی رسیدند.

ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته ی شهود؛ «و یطعمون الطّعام علی حُبّه مسکیناََ و یتیماََ و اسیرا». ما را نیز به طعام معرفت و محبّت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیّه ی عرش!
واحسرتا که سینه ی دریایی ات آماج مسمار ستم شد.

سلام بر غمگنانه ترین روایت ولایت! هیزم دوزخ باد آن که شمشاد شرافت را شکست.
یاران! خون بگریید که بر رُخ آفتاب، سیلی زدند و صورت مهتاب را نیلی نمودند. امروز جان علی از تن مفارقت کرد، گرد یتیمی بر رخسار مهسای زینب نشست، موسم تنهایی حسن فرا رسید، حسین از همین لحظه، کربلایی شد و طلیعه ی عاشورا بر صحیفه ی راز، تابید.
ای مهدی موعود، ای آخرین حجّت یار! تو شاهدی که مادر سادات را شبانه به جانب مزاری ناپیدا مشایعت کردند و پیکر زخمی شقایق باغ ولایت را به آغوش خاک سپردند و علی بی یاور شد. ای قائم آل یاسین، ای شمس بنی هاشم، ای برپا کننده ی قسط، ای احیاگر عدل علی! داد ما از قتله ی گُل بستان و سیره ی سماویِ زهرا در جهان بگستران. یا اباصالح المهدی، ادرکنی!

سیّد مسعود علوی
یا اباصالح المهدی ادرکنی
دسته بندی: اسلاید شو / جالب
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید