دوشنبه، 10 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » فرهنگی » دین و اندیشه » آيا قیام زيد مورد تأييد ائمه(ع) بوده است/ همه چيز را درباره اين شخصيت بدانيد

آيا قیام زيد مورد تأييد ائمه(ع) بوده است/ همه چيز را درباره اين شخصيت بدانيد

0
1 171
کد خبر: 21868
میار: اين مقاله بررسي جامع و شاملي است از زندگي نامه زيد كه توسط دكتراي معارف اسلام، علی غربا تهيه و تدوين شده است. در ادامه شما را دعوت مي كنيم به شناسايي كامل شخصيت زيد و قيام او كه بعد از قيام كربلا به وقوع مي پيوندد.


چکيده
زید بن علی بن حسین(ع)، فرزند امام سجاد(ع)، در سال (122ه ق) و در عصر امامت امام صادق(ع) در شهر کوفه علیه امویان دست به قیام زد كه با به شهادت رسيدن او و یارانش، اولین حرکت علویان پس از واقعه عاشورا که با شعار امر به معروف و نهی از منکر به میدان آمده بود، سرکوب شد.
او يكي از مخالفان سرسخت بيدادگري و از پيشروان و علماي اهل بيت (ع) بوده است که فضايل بسيار او را  خيلي ها ستوده اند. با اين وجود سخنان ضد و نقيضي در احوال و قيام وي در متون تاريخي و حديثي وجود داردکه انگيزه قيام او را دچار شك و ترديد مي كند. سوال اصلی این نوشتار این است که آيا قیام زيد مورد تأييد ائمه(ع) بوده است؟ از واکنش معصومین (ع) در شهادت زید چنین بر می آید که حرکت زید را به گونه ای مختلف مانند عزاداری و به سوگ نشستن ، تجلیل از مقام او،‌تایید حرکت و بیان فضائل او مورد تایید قرار داده اند. هدف این مقاله مشخص کردن موضع ائمه معصومین درباره زید بن علی می باشد.
این مقاله به روش توصیفی تحلیلی بوده و گرد آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای می باشد.
کلید واژه: زید بن علی


مقدمه
زید شهید، فرزند امام سجاد(ع)، برادر امام باقر(ع) و عموی امام صادق(ع)، از شخصیت های برجسته و مشهور جهان اسلام و عالم تشیع است که در سال (122ه ق) و در عصر امامت امام صادق(ع) در شهر کوفه علیه استبداد زمان، دست به قیام زد كه با به شهادت رسيدن او و یارانش، اولین حرکت علویان پس از واقعه عاشورا که با شعار امر به معروف و نهی از منکر به میدان آمده بود، سرکوب شد. زید مدت پانزده سال در سایه پدر رشد نمود و از مكتب او بهره ها برد. پس از شهادت امام سجاد(ع) در سال 95 ق، وی تحت تکفل برادر قرار گرفت که امامت شیعه پس از امام سجاد(ع) بر عهده ایشان بود.( نوری حاتم، 1426، ص 18)
زيد بن علي (ع) پس از واقعه جانسوز كربلا، نخستين فرد از خاندان اهل بيت(ع) بود كه بر ضد حكومت فاسد و فاسق اموي دست به قيام زد و جان خويش را در راه خدا نثار نمود. مورخين اهداف و علل قیام زید را در چند جمله چنین بیان کرده اند:
1.    اصلاح امر امت جدش؛
2.    بازگرداندن خلافت به اهلش
3.    اقامه احكام الهي و سنّت رسول الله(ص)؛
4.    احياي امر به معروف ونهي از منكر؛
5.    ازبين بردن بدعتهاي بني اميه بود.
 این اهداف را می توان از پیمان نامه ای که میان زید و مردم بسته شده به دست آورد.( طبری،بی تا، ج 5، ص 292). همچنین کلیاتی از این اهداف را در یکی از نامه هایی که زید به مردم برای دعوت به قیام نوشته به دست آورد که در آن می نویسد: «...من شما را به کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، دفاع از مستضعفین، جهاد با ظالمین که حق اهل بیت را غصب کرده دعوت می کنم». (ابن اعثم،1393ق، ج 8، ص 113)
به يقين مي توان گفت او يكي از مخالفان سرسخت بيدادگري و از پيشروان و علماي اهل بيت (ع) بوده است که فضايل بسيار او را  خيلي ها ستوده اند. او در علم از دانايان و فقيهان اهل بيت (ع) بود و از دانشي سرشار، تقواي ناب، شجاعتي بي بديل بهره مند بود.
با اين وجود سخنان ضد و نقيضي در احوال و قيام وي در متون تاريخي و حديثي وجود دارد كه بي شك خواننده را دچار سردرگمي و پريشاني مي كند و انگيزه قيام او را دچار شك و ترديد مي كند. اکنون اين سوال به ذهن خطور مي كند که آيا شخصيت و قيام زید بن علی مورد تأييد ائمه(ع) بوده است؟ ائمه اطهار(ع) چه موضع گیری نسبت به شخصیت و قیام او داشته اند؟
پس از زید و قیام او، از درون شیعه، گرایشی انحرافی به نام زیدیه پدید آمد که او را پیشوای خود پس از امام علی(ع)، و حسنین (ع) می دانند. بر اساس اندیشه اعتقادی زیدیه، کسانی از سادات، شایستگی امامت و رهبری امت اسلامی را دارند که قیام نموده و سلاح به دست گیرند. از این رو پس از امام علی (ع) و حسنین(ع)، زید شهید پیشوای شیعیان است. آنچه مسلم است، زید شهید در ایجاد این فرقه انحرافی در جریان تشیع نقش تأسیسی ندارد بلکه این مساله مربوط به پس از شهادت ایشان است.
در طول تاریخ تشیع پس از شهادت زید، شخصیت زید و قیام اصلاح گرایانه اش که هدف آن براندازی حکومت حاکم بود، دستمایه نظریه پردازی های گاه متناقض و مخالف درباره او شده است، که بررسی آن، هدف این مقاله است.
دلیل برداشت های متعدد درباره زید و قیام او، نقلهای تاریخی متناقض درباره وی می باشد. بی تردید عدم تصریح و شفافیت کامل در کلام اهلبیت(ع) نسبت به قیام زید(ع)، دلیل دیگری بر این برداشتهای گاه متناقص می باشد. حمایت ضمنی از ابوبکر و عمر و یا حداقل تساهل نسبت به آن دو در کلام زید، و عدم تصریح به مفترض الطاعه بودن امام باقر(ع) و دلایل دیگر سایه مجهولات دراین باره را بیشتر وتیره تر نموده است.
 از این رو من برآنم که روایات وارده از منابع تاریخی، بویژه منابع روایي شیعی درباره شخصیت زيد و دیدگاه اهل بیت (ع) نسبت به قیام او را مورد کنکاش قرار داده و درصدد پاسخ به این پرسش باشم که آیا شخصیت زید بن علی (ع) و قیام او مورد تأیید و حمایت ائمه معصومین قرار داشته یا خیر؟
برای دستیابی به پاسخ این پرسش به بررسی روایات وارده در این خصوص پرداخته و با مراجعه به منابع و متون روایي تاریخی و برخی از کتب علمی پژوهشی و نیز مقالات، ابتدا آراء موافق و سپس دیدگاه مخالف  شخصیت و قیام زید را به اختصار مورد بررسي قرار دادم. بی تردید می بایست، حاصل این تحقیق منجر به شناخت و درک بهتر، نسبت به شخصیت و قیام زید بن علی(ع) از منظر ائمه معصومین گردد.
در ادامه مسیر تحقیق و رسیدن به نتیجه بنا دارم، به بررسی سخنان اهلبیت(ع) درباره شخصیت زید و قیام او بپردازم و نیز سخنان زید درباره اهلبیت(ع) و مفترض الطاعه بودن ایشان و نیز دیدگاه وی درباره خلفا را مورد بررسی قرار دهم تا دریافت بهتری نسبت به دیدگاه طرفین درباره یکدیگر داشته باشم. با آگاهی از این موضع گیری ها می توان میزان صحت و سقم حمایت و عدم حمایت اهلبیت(ع) از زید و قیام او را سنجید.
با توجه به فقدان منابع و مرجع  مستقل درخصوص زندگي زيد بن علي (ع) ، به اخبار پراكنده در منابع تاريخي بسنده شد و از اين گذر مي توان به كتبي مرجعي چون عيون الاخبار الرضا شيخ صدوق ، الارشاد شيخ مفيد،كافي شيخ كليني، مناقب آل علي بن ابيطالب ابن شهرآشوب، بحارالانوار علامه مجلسي و ديگر منابع  اشاره كرد. مستندات من براي پژوهش بوده است. ناگفته نماند تاكنون مقالات و كتب زيادي در خصوص اين شخصيت  به رشته تحرير در آمده كه مي توان به كتب زیر اشاره نمود:
1.    زندگاني زيد شهيد نوشته سيد عبدالرزاق مقرم؛
2.    پيكار مقدس زيدبن علي و فرزندش نوشته ابراهيم وحيـــد دامغاني
3.    سيره و قيام زيدبن علي به قلم حسن ناجي
4.    شخصيت و قيام زيد نوشته حسين  كريمان و رضوي اردكاني و..  
درخصوص مقالات هم مي توان به این موراد اشاره نمود:
1.    علل قيام زيد نوشته زينب مجلسي؛
2.    فرقه زيد و ارتباط آن با زيدبن علي از زعيم الخير لله ترجمه عليرضااسعدي و عبدالكاظم كاظمي
3.    زيدبن علي بن الحسين ومساله امامت از عبدالمجيداعتقادي
4.    مقاله شخصيت زيدبن علي از سيدعلي اكبر حسيني و..... مي توان اشاره كرد.تاریخچه
در تاریخ  شروع قیام زید از سال 118 تا 122 ق میان مورخان اختلاف وجود دارد. (دینوری،1371، ص 328) . علل مختلفی نیز برای این قیام بیان شده است که جمع میان آنها امکان دارد، زیرا همگی آنها را می توان زیر چتر نارضایتی از حاکمیت و اعتقاد به غصب خلافت از سوی امویان دانست که باعث شده بود که تصاحب خلافت و بازگرداندن حکومت به اهلبیت(ع) آرزو و آرمان هر شیعی غیرتمند باشد. اما حوادثی و برخوردهایی در نزدیکیهای شروع قیام میان هشام بن عبدالملک و زید اتفاق افتاد که جرقه های قیام را می توان از این حوادث دانست، اما عامل اصلی ، حوادث اخیر نبودند.
اولین حادثه فراخوانی زید توسط هشام به شام برای بازجویی درباره اموالی بود که بنابر ادعای خالد بن عبدالله قسری نزد او بود(بلاذری،1417ق، ج 3، ص 231) که موجب شد ملاقاتی میان هشام و زید رخ دهد که محتوای این برخورد و برخوردهای دیگر موجبات ناراحتی و خشم زید از هشام و حکومت وقت را فراهم آورد. یکی از این نکات توهین فردی نصرانی به پیامبراکرم(ص) در برابر هشام بود که باعث برانگیخته شدن زید نسبت به او و تهدیدش به قتل می شود، اما هشام از او می خواهد که کاری به مرد نصرانی نداشته باشد.(یحیی بن حسین،1422ق، ص 109) همچنین در برخوردی دیگر، هشام با تمسخر زید به دلیل آنکه زید از کنیزی به دنیا آمده است، او را مورد تحقیر قرار می دهد. (طبری،بی تا، ج 5، ص 286) افزون بر این عوامل اهانت به امام باقر(ع) توسط هشام که با لفظی زشت در برابر زید از آن حضرت یاد می کند، باعث بیشتر شدن خشم زید نسبت به هشام می شود.(دینوری،1418ق، ج 1، ص 212).
به هر حال پس از فراخوانی زید به شام، هشام او را به نزد یوسف بن عمر در کوفه فرستاد تا او را مورد بازجویی قرار دهند. هشام به یوسف سفارش کرد که پس از ختم بازجویی اجازه ندهد که زید در کوفه بماند؛ زیرا کوفه همواره شهر ناآرامی بوده و احتمال حرکت های خرابکارانه با وجود زید در این شهر بود.(یعقوبی،بی تا، ج 2، ص325). پس از ختم قائله به دلیل بی اساس بودن اعتراف خالد- زیرا در زیر شکنجه اعتراف نموده بوده- یوسف، وی را از کوفه بیرون فرستاد، اما زید بدون اطلاع یوسف و به خواست مردم کوفه که از او خواسته بودند که برای شروع حرکتی برعلیه حکومت وقت در کوفه بماند، مخفیانه به کوفه بازگشت.( طبری،بی تا ج 5، ص 504).
تا این زمان، ظاهراً زید تصمیم جدی برای قیام نداشت، اما پس از مواجهه با درخواست کوفیان و باوجود آگاهی از بی وفایی اهل کوفه، تصمیم به دعوت مردم به قیام نمود و در مدتی که بصورت مخفیانه در خانه های افراد مختلف در کوفه و بصره بسر برد، مشغول دعوت مردم گردید. (همان ص 492) زید همچنین برای دعوت مردم دیگر شهرها و روستاها نمایندگانی را به آنجاها فرستاد؛ مانند رقه، واسط و مدائن.(اصفهانی،1428، ص 99) همچنین مردم خود دسته دسته برای بیعت به نزد او می آمدند.(ابن اعثم،1393، ج 8، ص 112)
یوسف بن عمر تا این زمان از بازگشت زید به کوفه و تجهیزش برای قیام مطلع نشده بود، زیرا باور نمی کرد که زید چنین کاری را انجام دهد، لذا زمانی آگاه شد که هشام به او هشدار داد و یوسف پس از گماردن مراقبان و اجرایی منع آمد وشد از شهر و نامه های ارسالی به زید، به عمق فاجعه پی برد.(بلاذری،1417، ج 3، 421)
زید برای قیام از گروههای مختلف مردم و از فرقه های مختلف همچون مرجئه پیمان گرفت و فقها، علما و قراء بسیاری وعده یاری او را دادند. حتی خوارج نیز با او بیعت نمودند که بی تردید بیعت آنان برای بهره گیری از موقعیت احتمالی زید در آینده بوده است. (تاریخ جرجان،1407ق، ص 111)
با وجود بیعت خیل کثیری از مردم از شهرهای مختلف با زید، با تدبیر یوسف بن عمر و پیگیرهای وی زید مجبور شد قیام خود را یک هفته زودتر شروع کند و پیش از آن یوسف مردم را در مسجد جمع کرده و آنها را تهدید کرد که اگر کسی را بیرون از مسجد بیابند خواهند کشت. (مقاتل الطالبین، ص100) و این امر باعث شد که همراهان زید در شب قیام چهارصد نفر و یاکمتر بیشتر نباشند.(اصفهانی،1428، ص 95)
سرانجام زیدبن علی (ع) درسال 121و یا 122هجری قمری به دعوت کوفیان در اول ماه صفر در شهرکوفه علیه ظلم و استبداد بنی مروان طبق نقل برخی از روایات با مشورت از امام جعفر صادق (ع) علم  قیام برافراشتند  و به علت بیعت شکستن کوفیان پس از سه روز جنگ و مبارزه و عدم حمایت از سوی بیعت کنندگان در كشاكش جنگ  بر اثر اصابت  تیری به پیشانی مبارکش در روز جمعه از ماه صفربه سال 122وبه قولي 121 ه ق  به شهادت رسید و سر مباركش  را پس از بيرون آوردن جسدش از قبر جدا كردند. به بیان برخی منابع قریب پنج ماه جسد مبارك زيدبن علي(ع) برهنه در محله کناسه کوفه بر سر دار بود. پس ازچند ماه جنازه مطهرش را از  دار پايين آورده، آتش زدند و خاكستر آن را به رودخانه فرات ريختند. (مسعودی،1385،ص212) شیخ مفید تاریخ شهادت زید را در ارشاد خود سال 120می داند.(مفید،1377،ج2، ص248)در این خصوص ابن اثیر می گوید: برخی گفته اند زید درسال 121ویا122 ه ق به قتل رسید. (ابن اثیر،بی تا،ج 5، صص242-229)

پس از شهادت زید که دلیل آن تیری بود که به پیشانی او خورده بود(ابن اعثم،1393، ج 8، ص 121) وی را در میان جوی آبی دفن نمودند تا پیکر او به دست سربازان یوسف نیفتند، اما غلام سندی محل دفن را به یوسف نشان داد. جسد او را بیرون آورده و سراز بدنش جدا نمودند تا برای هشام بفرستند. بدن او را نیز در کناسه به دار آویختند.(همان، ص 122)

موضع اهلبیت(ع) در تأیید قیام زید
احادیثی که درباره شخصیت والای زید برجای مانده، گذشته از ستایش و توصیف شخصیت او، پیشگویی درباره قیام اوست که نشان از الهی بودن حرکت او با وجود همراهی نکردن آشکار ائمه(ع) به دلیل مصلحت ندانستن قیام در چنین شرایطی می کند. اصولاً ائمه(ع) هیچگاه برای به دست آوردن حکومت، قیام ننموده اند و این روش را طریق هدایت امت نمی دانستند. حتی در این روش در حرکت امام حسین(ع) نیز دیده نمی شود. با این وجود ائمه(ع) از کسانی که در راه خدا قیام نموده و در این راه به شهادت می رسیدند را مورد ستایش قرار می دادند که نمونه بارز آن قیام مختارثقفی و زید بن علی(ع) می باشد که در ادامه به احادیثی دراین باره اشاره خواهد شد. این بخش را برای ترسیم بهتر شخصیت زید به دوبخش تقسیم نمودیم که در قسمت اول جایگاه زید در کلام ائمه اطهار(ع) و در بخش دوم اعتقاد زید را نسبت به امامت ائمه بیان کرده ام.
الف) جایگاه زید در کلام ائمه(ع)
یکی از مهم ترین احادیثی که در تأیید زید و حرکت او از ناحیه ائمه(ع) صادر شده خبر صدوق از امام رضا(ع) به نقل ا ز پدر بزرگوارش و ایشان از امام صادق(ع) که می فرماید: «رحم الله عمّی زیداً، انه دعا الی الرضا من آل محمّد و لو ظفر لوفی بما دعا الیه»؛ (خداوند رحمت نماید عمویم را. او به رضا از آل محمد دعوت می نمود و اگر پیروز می شد به آنچه دعوت نموده بود دعوت می نمود). (ابن بابویه،1373، ج 1، ص 195). چنانکه در گذشته گفتیم در عهدی که زید به واسطه آن با مردم پیمان بست بازگرداندن حکومت به اهلبیت(ع) بود.
امام صادق(ع) در راستای کاستن از تألم بازماندگان دستور حمایت مادی از بازماندگان قیام را صادر فرمودند، چنانکه شیخ مفید در این زمینه می فرماید: «ابوخالد واسطی گوید: امام صادق (ع) هزار دینار به من داده و  فرمودند آن را در میان خاندان کسانی که بازید كشته شدند تقسیم کنم».(همان، ص515)  
خوارزمي در جلد دوم كتاب  مقتل الحسين خود از پیشگویی رسول خدا (ص) نسبت به قیام زید پرده برمی دارد و از قول آن حضرت نقل می کند که فرمود: «شهيدي از خاندان من كه به حق قيام خواهد كرد و دركناسه كوفه مصلوب خواهد شد». (خوارزمی،بی تا، ج2، صص108-110)
سید بن طاووس دركتاب ملاحم  الفتن خود حديثي در مدح زید و پيشگويي امام علي (ع) درباره حرکت او بیان می کند و می گوید: «امام علي (ع) در محلي كه زيد را در آن به دار زدند، توقف فرمود درحالي كه تعدادي از اصحاب آن حضرت به همراهشان بودند. در اين هنگام امام علي (ع) گريه كرد و اصحابش نيز گريه كردند و گفتند: يا اميرالمومنين چرا گريه كرديد؟ آقا در جواب فرمودند: مردي از فرزندانم در اين محل مصلوب خواهد شد و به دار آویخته خواهد شد. من در این موضع نگاه نمی کنم؛ زیرا می ترسم که کسی راضی شود به عورت او نظر کند. هركسي دوست داشته باشد به عورت او بنگرد خداوند او را به چهره در دوزخ خواهد افكند». (ابن طاووس،1358،  ص84 )
  و در همان كتاب در باب 59 ازقول امام علي (ع) مي فرمايد كه: «حضرت در كوفه در خطبه اي فرمودند: از من بپرسيد؛ چراکه در ايام دهه پاياني ماه رمضان مرا از دست خواهيد داد. سپس از شهادت حسين بن علي (ع) و شهادت زيد و نیز سوزانيدن بدن او و پراكندن خاكستر بدنش در هوا و جايگاه زيد در بهشت خبر داد».  (همان، ص85 )
شيخ صدوق از معمربن خثيم روايت مي كند كه گفت: «درمحضر امام صادق (ع) بودم كه زيد بن علي (ع)  وارد شد و طرفين درب (در برخي روايات به درب مسجد اشاره دارد) را به دست گرفت، امام صادق (ع) فرمود: عموي من تو را در پناه خدا قرار مي دهم كه در كناسه مصلوب گردي. در ادامه امام صادق (ع) حديثي از جد بزرگوارش حضرت خاتم الانبياء قرائت كردند. حديث رسول خدا (ص) اين بود كه يكي از فرزندانش به نام زيد خروج مي كند و دركوفه كشته و مصلوب مي گردد و پس از اينكه از قبرش بيرون آورده شود، براي عروج روح او در هاي آسمان ها باز مي گردد و اهل آسمان  ها و زمين از سبزي روحش شادمان مي گردند و روح او درميان چينه دان پرنده سبزي قرار داده مي شود و در بهشت هرجا ميل كند پرواز مي نمايد. (ابن بابویه،1373، ج1، ص519)
شیخ صدوق  درهمان كتاب، به استناد روایت وارده از امام رضا(ع) درخصوص زید می فرماید:
«از محمد بن زيد  نحوي از پدرش روايت مي كند كه گفت : زمانی که زید بن موسی بن جعفر (ع)  برادر امام رضا (ع)، در بصره علیه حاکمان بنی عباس سر به شورش برداشت و خانه هاي بني عباس را آتش زده،  و پس از دستگیری او را نزد مأمون عباسی بردند، مأمون خليفه عباسي، هم به احترام امام رضا (ع) جرم زید بن موسی را بخشید، و به امام گفت: اگر برادرت قیام کرد و چنین و چنان کرد، در گذشته زید بن علی نیز قیام کرد و کشته شد، و همچنین گفت: اگر موقعیت فعلی بین من و تو نبود او را می کشتم ، زيرا وي كار كوچكي انجام نداده است .
 وقتی کلام مأمون عباسی به اینجا رسید وخواست شأن و منزلت زيدبن علی(ع) را در حد افراد معمولی پایین آورد، امام ضمن حمایت از شخصیت و مقام زید، قیام او را یک قیام الهی می داند.
امام رضا(ع) می فرماید: یا امیرالمومنین برادرم زید را با زید بن علی (ع) مقایسه نکن؛ زیرا او از علمای آل محمد(ص) بود که بخاطر خدا غضب نمود و قيام كرد و پس از مجاهدت با دشمنان خدا ، در راه او كشته شد». همان، ص 515)    
همانطور که بیان شد در اين حديث امام به چند مطلب اشاره دارد: اول عالم بودن زيد، به طوري امام او از علماي آل محمد(ص) محسوب مي كند. و دوم، اينكه امام قيام زيد را يك قيام الهی  مي داند. سوم، قياس نكردن قيام زيد بن علي با ديگر قيام هاي خاندان اهل بيت(ع)، و چهارم، امام قيام و غضب زيد را نسبت به امويان براي رضاي خداوند مي داند نه براي هوا و هوس مادي. همانطوري كه در ادامه مي آيد امام قيام زيد را دعوت از مردم براي الرضا من آل محمد مي داند.
در ادامه همين حديث  امام رضا (ع) می فرماید: «پدرم موسی بن جعفر(ع)، برایم نقل کرد که از پدرش امام صادق (ع)  چنین شنیده: خداوند عمويم زید را رحمت کند چون او مردم را به رضا(شخص پسندیده) از آ ل محمد دعوت می کرد و اگر پیروز می شد به آنچه مردم را به آن دعوت می کرد، وفا می نمود». و ادامه همين حديث  می فرماید:  «با من درباره قیامش مشورت نمود و من (امام صادق) به او گفتم عموجان اگر راضی هستی که کشته شوی و در محله کناسه (محله ای در کوفه) جسدت را به دار آویزان کنند این کار را انجام  بده».(همان)    
در ادامه همين حديث امام مي فرمايند: «واي بركساني كه فرياد استغاثه او را بشنود و او را پاسخ نگويند. مأمون گفت: مگر در باره كسانيكه مدعي امامت شوند مطالبي نرسيده است، امام رضا (ع) فرمود: زيدبن علي (ع) ادعاي امامت نكرد تقوي و ورع او  مانع بود كه وي اين چنين ادعايي بكند. زيدبن علي مي گفت: من شما را به امام مرضي از اهل بيت دعوت مي كنم».(همان ، ج 1، ص 517)    
در ادامه گفتگو  امام رضا (ع) با مأمون، امام رضا (ع) می فرماید: «اخباري درباره كساني كه مدعي امامت شوند رسيده است و افرادي كه برخلاف نص مردم را دعوت به امام  غير منصوص كنند، از راه خدا گمراه شده اند، به خدا قسم زید از مخاطبین این آیه شریفه بود: «وجاهدوا فی الله حق جهاده هواجتبکم»(حج،78)؛ (وبراي خدا جهادكنيد و درراه او حق جهاد را بجاي آريد او شما رابه دين خود سر افراز كرده) . (همان)    
عبدالله بن سيابه می گوید: «در ایام قیام زید بن علی(ع) ما نامه ای را خدمت امام صادق (ع) رساندیم وحضرت نامه را خوانند وگریستند، سپس فرمودند: «انالله واناالیه راجعون»(بقره:156) و فرمودند: صبر و اجر خود را در این مصیبت از خدا طلب می کنم. او واقعا عموی خوبی بود، عمویم مردی بود که برای دنیا و آخرت ما ، قسم به خدا عمویم شهیدی است همچون شهدایی که در رکاب رسول خدا و علی و حسن و حسین (ع) به شهادت رسیده باشند». (مفید،1377، ج2، ص247)
تقريباً نزديك به  مضمون روايات فوق را شيخ حر عاملي در كتاب معتبر خود وسايل الشيعه آورده است، كه عين روايت در كتاب وسايل الشيعه چنين است: «شما نگوييد زيد خروج كرد؛ زيرا زيد عالم و راستگو بود، و شما را به طرف خود دعوت نكرد، بلكه شما را به امام مرضي از آْل محمد(ص) دعوت نمود، و اگر پيروز مي شد به وعده اش وفا مي كرد، زيد بر يك حكومت مسلط خروج  كرد و مي خواست آن را پراكنده كند. (حر عاملی،1412، ج15، ص50 )
 و ديگر اينكه خوارزمي در كتاب مقتل الحسين به سند  روايتي  را بيان مي كند كه حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند: «برادرم زيدبن علي قيام خواهد كرد و كشته خواهد شد، در حالي كه قيامش بر حق و جهادش براي خداست، واي بركسي كه او را ترك كند و با وي جنگ نمايد و او را بكشد».
در ادامه حديث صاحب كتاب مقتل الحسين  بيان مي  كند: جابر جعفي گويد: «هنگامي كه زيد تصيم به قيام گرفت، گفتم برادرت امام محمد باقر(ع)  چنين اظهار مي كرد. زيدبن علي (ع) گفت: اي جابر ديگر قدرت ندارم در منزل خود بنشينم در حالي كه كتاب خدا در بين مردم مورد عمل قرار نمي گيرد و مردم جبت و طاغوت را مورد اطاعت قرار داده اند، من در نزد هشام بودم كه مردي رسول خدا را سب مي كرد، من گفتم اي كافر اگر توانـايي داشتم روحت را از بدنت جـدا مي كردم  و به دوزخ مي فرستادم ، هشام به من گفت : ازهمنشين ما دست بكش، به خداوند سوگند اگر جزخودم و يحيي كسي نباشد قيام خواهم كرد تا كشته شوم».( خوارزمی،بی تا، ج2، صص 108-110)
شيخ صدوق در كتاب ثواب الا عمال  روايتي  را محمد حلبي نقل مي كند و مي نويسد: «محمد حلبي از حضرت امام صادق (ع) روايت مي كند كه فرمود: فرزندان ابوسفيان حسين (ع) را كشتند، خداوند سلطنت را از آنها انتزاع كرد و هشام زيدبن علي را كشت، سلطنت او منقضي شد و وليد يحيي را كشت كه حكومتش پايان يافت». (ابن باویه،1406، ص 471)
علامه محمد باقر مجلسي در كتاب حديثي مرآت العقول جلد26  به استناد ابو سعید مکاری نقل می کند که گفت: «ما در نزد امام صادق (ع) بودیم که سخن از زید بن علی (ع) به میان آمد یکی از کسانی که درحضور امام بود، سخن نامناسبی در باره زید گفت که امام سخن اورا رد کرده و فرمودند، از این گونه سخنانان که در بین ما خانواده است در گذرید و جز به نیکی سخن نگویید هریک از خاندان ما چند لحظه قبل از مرگ سعادت او (زید) را درک می کند». (مجلسی،1369، ج 26، ص25)
محمدبن جریرطبری صاحب كتاب تاريخ طبري در كتاب خود می گوید: «ابومخنف گفت جعفربن محمد (ع) به گروهی که پرسیدند آیا با زید بن علی بیعت کنیم . فرمودند: بیعت کنید به خداوند سوگند او سید ماست و از بهترین خاندان ما  بشمار است، لیکن آنها دستور آن حضرت را کتمان کردند». (طبري،بی تا، ج 8 ،ص272).
به نظر می رسد با توجه و تأمل در روایات فوق الذکر شخصیت زید بن علی هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ تقوی، مورد وثوق و تأیید ائمه اطهار(ع) بوده است. این در حالی است که به جهت مصالحی که حفظ شیعه مهمترین آن است ائمه صریحا نمی توانسته اند از زید بن علی حمایت علنی بکنند. اما صورت دیگر قضیه این است که باید نگاه زید را نسبت به امامان زمان خودش بررسی کرد که در این قسمت بدان خواهم پرداخت.ب) اعتقادات زید نسبت به امامت ائمه(ع)
  با بررسی و باز خواني منابع و متون روائی و تاریخی مي توان اینگونه استنباط كرد که زید نه تنها اعتقاد به امامت پدر بزگوارش و اجداد طاهرینش داشته، بلکه به امامت برادر و برادرزاده گرامیشان (امام باقر و امام صادق )  اعتقاد داشته و ائمه معصومین (ع) بعد از زمان خود نیز اعتقاد داشته است. مستندات این مدعا را در کتب و منابع شیعی می توان یافت که از آن جمله می توان به کتب مجالس صدوق و کفایه الاثر و... نام برد.
شیخ مفید در كتاب الارشاد  می فرمایند: «مردم گمان کردند که منظورش (به اعتقاد برخی از شیعیان که زید با شمشیر خروج کرده و مردم را به مرد پسندیده از آل محمد دعوت می کرد) منظور از این کلمه خود آن جناب است، درصورتی که او چنین مقصودی نداشت چون شایستگی برادر خود حضرت امام باقر(ع) را برای امامت بیش از خود می دانست و وصیت آن حضرت را هنگام وفاتش به حضرت صادق (ع) آگاه بود از این رو منظورش از دعوت مردم برای خود نبود». (مفید،1377، ج2، ص245)
و در تایید و اعتقاد زید نسبت به امامت ائمه معصومین می توان این روایت را مستند کرد که ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابي طالب (ع)  خود روایت می کند. وی می گوید: زیدبن علی الحسین (ع) گوید: «در هرزمانی مردی از اهل بیت (ع)  وجود دارد که خداوند به وسیله او بر بندگانش احتجاج می کند و حجت زمان ما برادر زاده ام جعفربن محمد(ع) می باشد. هرکس از وی متابعت کند گمراه نمی گردد و هرکس با وی مخالفت نماید رستگاری پیدا نخواهد کرد». (ابن بابویه،1372، ج1 ، ص 515)                            
 همچنين در روایتی که ابن مقرم در كتب رهبر انقلاب كوفه  آورده حافظ علی بن محمد خزاز  قمی به سند خود از یحیی بن زید روایت می کند که زید بن علی به امامت 12نفر از اهل بیت(ع) اعتراف می کند: «یحیی بن زید گوید : از پدرم در باره ائمه پرسیدم فرمودند: ائمه 12نفرند چهار نفر گذشته اند و هشت نفر باقی هستند و گفتم نام هریک از آنها را بیان کنید، فرمودند. اما آیندگان برادرم باقر و فرزندش صادق فرزندش موسی فرزندش علی فرزندش محمد فرزندش علی فرزندش حسن فرزندش مهدی، گفتم: ای پدر تواز آنها نیستی ؟ فرمود: من نیستم و لیکن از عترت می باشم». ( مقرم،1389، ص134)
از این روایات می توان فهمید که جناب زید رحمه الله علیه اعتقاد واثق خویش را نسبت به امامان زمان خویش بیان کرده است و نمی توان نسبتی به ایشان مبنی بر فراخواندن مردم به خویش داد.
روایات وارده در ذم زید
همان طوركه بیان شد، عمده روایات تاریخی در مدح و ستایش از علم و عمل و تقوي الهي و درستي  قیام زيد است كه به چند مورد آن هرچند به اختصار بيان شدكه اشاره شد ، در برخی از روایات قیام او را از قبل پیش بینی کرده بودند (به حد كافي در منابع وجود دارد) وبرخی دیگر او راعالم متقی و مومن به امامت ائمه معصومین معرفي كردند.                                                                                                                                                    
لازم به ذكر است كه روايات ذم به نسبت روايت مدح در اقليت قرار دارند. و درخصوص ذم زيد هم رواياتي وارده شده كه اكثر منابع حديثي و رجالي شيعه يا اين نوع احاديث را ازلحاظ سند مشكل دار مي دانند و يا اينكه درپي تحليل وتفسير آن برآمدند،من باب نمونه به چند حديث ذم  به اختصار اشاره  و مورد بررسي قرار مي دهيم.
در مقابل روایاتی که در تأیید زید و حرکت او وجود دارد ، روایاتی وجود دارد که در آن ائمه(ع) قیام او را تأیید ننموده اند؛ همانند گفتگویی که میان زید و برادرش امام باقر(ع) اتفاق افتاد و امام برادر را از این کار نهی نموده و فرمودند: « انی اخاف علیک یا اخ ان تکون عذا المصلوب بکناسه الکوفه و ودعه ابوجعفر» ؛ (ای برادر من ترس آن دارم که تو فردا در کناسه کوفه به دار آویخته شوی. و پس از آن ابوجعفر با او وداع نمود). (مسعودی،1385، ج 3، ص 206).

يكي از رواياتي كه درخصوص ذم زيدبن علي(ع) ازسوي برخي از محققين مطرح است، روايت احول (اباجعفر) دركتاب الحجه اصول كافي شيخ كليني است (باحذف سلسله سند) كه موضوع آن گفتگوي شخصي بنام احول(اباجعفر) است با زيدبن علي (ع) كه در ايام قيام خود به اين شخص كه ظاهرا از اصحاب و شیعيان امام صادق و صاحب نفوذ در توده مردم بوده مراجعه نموده ودرخواست مساعدت و ياري در قيام خود، از اين شخص مي كند احول( اباجعفر) دربين  مجادله و گفتگو با زيد، به انحاء و بهانه هاي مختلف از حمايت وياري زيد شانه خالي مي كند، و احول( در ادامه همين حديث ) بيان مي كند به حج رفتم و گفتگوي خودم با زيد را، به امام صادق (ع)  عرضه كردم، و امام فرمودند: تو كه راه پيش و پس و راست و چپ و زبر و زير را بر او بستي و نگذاشتي براهي قدم بردارد(هرچه گفت جوابش را دادي) (کلینی،بی تا، ج 1، ص244).
 همان طور كه از متن روايت پيداست در اين روايت هيچ دليلي و اشاره اي به ذم زيد در گفتار و كلام امام (ع) نمي توان يافت، اين حديث نه اشاره اي به ذم زيد دارد و نه مدح زيد،  ضمن اينكه مترجم كتاب اصول كافي در ذيل همين حديث بيان مي كند كه اين حديت دو پهلو است. به چند دليل مي توان گفت اين حدیث در رد زيد نيست، چون اولاً همانطور كه اشاره شد نه اشاره به ذم زيد و نه مدح زيد دارد. ثانياً درخواست زيد از احول براي خروج، هيچگونه ارتباطي با ادعاي امامت ندارد. زيرا اشاره اي به امامت نكرده، بلكه خروجش به خاطر مصالح و اهدافي بود كه مهمترين آن كشاندن مردم به سوي خود بود، وهرگاه مردم مشاهده كنند كسي مثل احول از شيعيان و خواص امام صادق (ع) درخروج با زيد شركت جسته ومعتقد به مصلحت قيام وجهاد همراه او باشد، اينكار باعث تقويت زيد مي شود، وثالثاً اينكه امام فرمودند (او را از پيش و رو پشت سربگرفتي) اين بيان مدح وستايش احول است نه شك و ترديد در قيام زيد. به بيان  ديگر اين مطالب در  رد و يا نكوهش زيد نيست. و مرحوم آيت الله خوئي هم در كتاب معجم الرجال در باب زيدبن علي(ع) درخصوص اين حديث  مي فرمايد: «هرچند اين روايت به حسب سند قوي است اما دليلي بر نكوهش زيد نیست». مرحوم خوئي به تفصيل در كتاب معجم الرجال  در رد شبهات وارده بر زيد مي پردازد و  در واقع زيد را از اين اتهامات  تبرئه مي كند».( خوئی،1409، ج  7، صص 57-354)
يكي ديگر از روايات كه به ذم زيد بن علي  پرداخته، روايت وارده در كتاب مناقب ابن شهرآشوب درباب معجزات امام باقر (ع) ذكرشده است . درآنجا آمده است: «وقتي زيد تصميم به بيعت گرفت، ابوجعفر (ع) به وي گفت: اي زيد مثل  قيام كننده اين خاندان پيش از قيام مهدي، مثل جوجه اي است كه بدون دو بالش حالت اعتدال پيدا كند، از لانه برخيزد، چون چنين كند سقوط نمايد و كودكان آن را بگيرند و با او بازي كنند، لذا در باره خود، خداي را پرهيزگار باشد؛ چرا كه فردا در كناسه به دار آويخته شوي». (ابن شهر آشوب،بی تا، ص188)
  به نظر مي رسد مقصود ازاين فرموده امام (خداي را پرهيزگار باش، مبادا به دار آويخته شوي) بيانگر ترس از كشته شدن است كه در نتيجه آن خون پاك هدررود.  اين حديث مانند آن روايتي است  كه از قول امام باقر(ع) آمده است در هنگامي كه زيد براي خروج با آن حضرت مشورت نمود. امام (ع) فرمودند: «اين كار نكن؛ زيرا از آن بيم دارم كه مبادا به قتل برسي و در پشت كوفه  (كناسه) به دار آويخته شوي» . بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه اينگونه نهي ارشادی و از باب دلسوزي بوده و نه از نوع تحريم و يا رد حقانیت قيام زيد. ضمن اينكه اين حديث سندش منقطع است.    
به هرحال  برخي از دانشمندان و محققان ما در علم رجال و حديث، اعمّ از قدما و معاصرين خيلي از روايات  وارده حاكي از نكوهش زيد را از نظر سند مردود و مخدوش دانسته و به آن اعتماد نكرده اند. به عنوان مثال مرحوم آية اللّه العظمي خوئی در کتاب معجم الرجال پس از نقد و بررسي اينگونه روايات ، آن ها را از لحاظ سند مردود مي دانند و مي نويسند: «حاصل آنچه گفتيم اين است كه زيد فردي بزرگوار و مورد ستايش بوده است و هيچ مدركي كه دلالت بر انحراف عقيدتي و نكوهش او دلالت كند، وجود ندارد». (خوئی،1409، ج7، ص356)
مرحوم علامه مجلسي نيز پس از نقل روايات مربوط به زيد، مي نويسد: «اخبار در حالات زيد مختلف و متعارض است، لكن اخبار حاكي از جلالت و مدح وي و اين كه او ادّعاي نادرستي نداشت، بيشتر است. و اكثر علماي شيعه به علوّ ، شأن زيد نظر داده اند و بنابراين مناسب است كه نسبت به او حسن ظن داشته باشيم و از نكوهش زيد خودداري كنيم. (مجلسی،بی تا، ج 46، ص205)
آنچه در جمع میان این دو دسته از احادیث از اهلبیت(ع) درباره قیام زید می توان گفت این است که ائمه(ع)  نسبت به شخصیت زید و اینکه وی درصورت پیروزی به عهد خود که همانا سپردن حکومت به اهلبیت(ع) بوده وفا خواهد کرد نگاه مثبت داشتند و انگیزه او از قیام را دعوت به خویش نمی دانستند، اما موافقت صریح با قیام نداشتند و این حرکت به دستور ایشان انجام نشده بود؛ زیرا اهلبیت(ع) قیام را در چنین شرایطی به مصلحت نمی دانستند. از طرفی دیگر با وجود آنکه راضی به این قیام نبودند از شهادت زید که برای خدا و در راه او حرکت نموده بود در این راه به جان خویش را نثار کرده بود، غمگین بودند. چنانکه شاهدیم امام صادق(ع) در غم از دست دادن عموی خویش غمیگن شدند. شیخ مفید درکتاب الارشاد خود می فرماید : «امام صادق(ع)  از شهادت زید بن علی(ع) بی اندازه غمگین شد و اندوه زیادی آن بزرگوار را فراگرفت به حدی که در چهره اش آثار حزون واندوه آشکار گشت.  (ابن بابویه،1373،ج1، ص515)
نتیجه
بنابرآنچه گفته شد، چند نتیجه عمده به دست آمد:
1.    شخصیت زید، شخصیتی موجه و مورد تأیید رسول خدا(ص) و ائمه(ع) است.
2.    حرکت زید، قیامی برای خدا و احیای امر رسول خدا(ص) و بازگرداندن حق به اهلبیت(ع) و ستیز با ظالمان بوده است.
3.    اهلبیت(ع) حرکت زید را با وجود مصلحت ندانستن آن در چنین شرایطی، به ناحق و غیر الهی نمی دانستند، لذا در کلام خود بویژه پس از شهادت زید به تأیید او پرداختن، همانند کلام امام رضا(ع) در هنگامی که خلیفه شخصیت زید، برادر امام رضا(ع) را با او مقایسه نمودند و امام آن را رد فرمودند.
4.    اهلبیت(ع) قیام در چنین شرایطی را به مصلحت نمی دانستند، لذا حمایت صریحی برای برپایی قیام ننمودند، اما پس از شروع قیام نصرت او را طلب نمودند.
5.    اهلبیت(ع) معتقد بودند که زید در صورت پیروزی به عهد خود که همانا بازگرداندن حق حکومت به اهلبیت(ع) وفا می نمود.
6.    اهلبیت(ع) بویژه امام صادق(ع) پس از شکست قیام در غم از دست دادن عموی خود به سوگ نشستند و به یاری بازماندگان قیام پرداختند که این عمل نشان از حقانیت راه وی بود.
7.    با بررسي و تفحص از  منابع و كتب  امامیه و آثاری که به زید منسوب است، الهی و تعیینی بودن مقام امامت در اندیشه زیدبن علی(ع) به خوبی قابل اثبات است. زید اصل دوازده‌گانه بودن امامان و جانشینان بعد از پیامبر(ص) را پذیرفته و این امر نشان می‌دهد که او امامت را منحصر در اهل بیت(ع) می‌داند و به علاوه، معتقد است که مقام امامت محدود در دوازده شخص خاص است. علاوه بر مطالب فوق، بنابر احادیثی که در مورد دوازده‌گانه بودن امامان نقل می‌کند و اینکه نُه امام آخر از نسل امام حسین(ع) هستند باید گفت که او به امامت تنها فرزند امام حسین(ع) یعنی امام سجاد(ع) اعتقاد و باور داشته است. بنابراین، در جمع بین این دو رأی متفاوت و اینکه زید بالاخره امامت بعد از امام حسین(ع) را در چه شخصی می‌بیند باید گفت که او به امامت هر چهار امام پیش‌ از خودش و ائمه زمان خود و نيز امامت ائمه بعد از خودش اعتقاد و باورداشته است.  
8.    زید نقش تأسیسی در تشکیل فرقه زیدیه نداشته است.فهرست منابع
1.    ابن اثیر، عزالدین علی،(بی تا) الکامل فی التاریخ، چاپ دار صادر، بیروت.
2.    ابن اعثم کوفی،‌محمد بن علی(  1393ق) الفتوح، حیدر آباد، پاکستان.
3.    ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد(1372 )عیون الاخبار الرضا،مترجم، مستفید و غفاری، نشر صدوق، تهران.
4.    ابن شهر آشوب(بی تا) مناقب آل ابی طالب، طبع مصطفوی،تهران.
5.    ابن شهرآشوب،ابي جعفررشيدالدين محمدبن علي،( بی تا) مناقب آل ابی طالب،مترجم رسولي محلاتي،قم.
6.    أبو الفرج الاصفهاني ، علي بن الحسين(1428) مقاتل الطالبيين ، قم: دارالزهراء.
7.    بلاذری، أحمد بن يحيى بن جابر(1417ق )؛ كتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذرى؛ تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى؛ دراالفکر، بيروت.
8.    جریر طبری، محمد،تاریخ طبری، بی تا ، بی جا.
9.    خوارزمي(بی تا) مقتل الحسين،تحقيق سماوي،نشر مفید، قم.
10.    دینوری، احمد بن داود(1364ش ‌) اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، تهران.
11.    دینوری ،ابی محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه(1418ق )عیون الاخبار، دار الکتب العلیمه، بیروت، لبنان.
12.    سهمی،حمزه بن یوسف(1407ق) تاریخ جرجان، نشرعالم الکتب، بیروت
13.    سيدبن طاووس،(1358) الملاحم الفتن،ترجمه، نجفي،نشر اسلامیه،تهران.
14.    شيخ حر العاملي،(1412ق ) وسايل الشيعه، موسسه آل البيت لاحيا التراث، قم.
15.    شيخ صدوق(1378) ثواب الاعمال و العقاب الاعمال،ترجمه ابراهيم محدث بندرريگي،نشر اخلاق، قم.
16.    عکبرانی (شیخ مفید)،محمدبن نعمان،(1377) الارشاد، ناشر: دفتر فرهنگ ونشر اسلامی،تهران.
17.    كليني، محمد(بی تا) اصول كافي، باب الحجه، مترجم سيدجواد مصطفوي، چاپ دفتر فرهنگ اهل البيت، تهران.
18.    مجلسي، محمد باقر، مرآت العقول، تصحيح رسولي محلاتي، انتشارات الاسلاميه،،  1369
19.    مجلسي، محمدباقر،  بحارالانوار، بيروت، چاپ موسسه الوفا، بی تا
20.    محمدبن بابویه (شیخ صدوق)( 1372 )عیون الاخبار الرضا،مترجم، مستفید و غفاری، چاپ اخترشمال، نشر صدوق، تهران.
21.    محمدبن علي الخزازي القمي(1430ق) كفايه الاثرفي النص علي الائمه الاثني عشر،تحقيق محمدكاظم موسوي و عقيل ربيعي، دليل ما،قم.
22.    مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین،(1385 ق) مروج الذهب، دارالاندلس، بیروت.
23.    مقرم، سیدعبدالرزاق(1389)  رهبرانقلاب کوفه،،ترجمه عطاری، انتشارات عطارد،قم.
24.    موسوي خوئي، ابوالقاسم(1409 ) معجم الرجال، چاپ بيروت.
25.    نوری حاتم(1426 ) زید بن علی و مشروعیة الثورة عند اهل البیت،موسسه دایرة المعارف فقه اسلامی، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة،قم.
26.    یحیی بن حسین،ناطق بالحق( 1422ق) تیسیر المطالب فی امالی ابوطالب، موسسه الامام زید بن علی الثقافیه، صنعا.
27.    یعقوبی؛ احمدبن ابی یعقوب(بی¬تا)، تاریخ یعقوبی؛ بیروت: دار صادر.

نويسنده: علي غربا، دكتراي معارف اسلامي
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید