داييام را سر بريدم تا ديگر شيشه نكشد+فيلم
میار: مرد جواني كه دايي خود را كشته و با گذاشتن لكه خوني در صحنه جنايت متهم بودنش محرز شده است، با اعتراف به قتل از انگيزه خود در اين جنايت فجيع گفت.
به گزارش میار، سرهنگ علي وليپور گودرزي، معاون مبارزه با جرائم جنائي پايتخت با اعلام اين خبر گفت: رسيدگي به اين پرونده از پنجم فروردين سال جاري و با اعلام خبري توسط سامانه 110 پليسي به ماموران کلانتری ۱۵۲ خانیآباد آغاز شد. در اين روز خانمي از كشف جسد برادرش در خانه خود خبر داد و سريعا ماموران به محل حادثه که طبقه سوم خانهای قدیمی بود اعزام شدند و با جسد مرد 53 سالهاي به نام بهروز روبهرو شدند که با اصابت چندين ضربه چاقو به قتل رسیده بود. خواهر مقتول كه در صحنه جنايت حضور داشت در اين زمينه گفت: این خانه سه طبقه متعلق به خودم است. چند روزی است برادرم مهمان ما بود. چند ساعت قبل همراه همسرم برای عید دیدنی به خانه یکی از بستگانمان رفتیم اما بهروز با ما نیامد و در خانه ماند. لحظاتی قبل وقتی به خانه برگشتیم خبری از بهروز نبود تا اینکه به طبقه سوم رفتم و با جسد خونین او در کف اتاق روبهرو شدم.
با اعلام این خبر بازپرس كشيك قتل پايتخت به همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل حادثه به تحقیق پرداختند. نخستین بررسیهای تیم جنایی نشان داد قاتل یا قاتلان بدون تخریب در وارد خانه شده و مقتول را به صورت غافلگیرانه به قتل رساندهاند به طوریکه مقتول فرصت برخاستن از روی زمین را نداشته است. در بررسیهای دیگر بازپرس ویژه قتل متوجه لکههای خونی روی در ورودی خانه شد که حکایت از این داشت كه آثار خون به جا مانده از دست قاتل بوده و در این حادثه او هم زخمی شده است. از آنجایی که احتمال میرفت عامل یا عاملان این قتل فرد یا افراد آشنایی باشند، پس از نمونه برداری از آثار خون به جامانده با گروه خونی مقتول و سایر بستگان آن تطبیق داده شد تا بدین ترتیب قاتل شناسایی شود.
همزمان با ادامه تحقیقات، پزشکی قانونی اعلام کرد نمونه خون روی در ورودی متعلق به مقتول نیست و این نمونه خونی متعلق به رضا، خواهر زاده مقتول است. بنابراین ماموران خواهر زاده مقتول را به عنوان مظنون حادثه به اداره آگاهی احضار کردند كه وی ابتدا قصد انکار جرم خود را داشت اما وقتی با مدارک و دلایل متقن موجود در پرونده كه توسط كارآگاهان اداره دهم جنايي پايتخت جمع آوري شده بود روبهرو شد، به قتل داییاش اعتراف کرد.
گفت و گو با متهم
چند سال داري؟
43 ساله هستم.
متاهلي؟
بله. همسر و سه فرزند دارم.
از ماجراي قتل بگو؟
آن روز كسي در خانه نبود. من به خانه رفتم و ديدم كه داييام نشسته و در حال كشيدن شيشه است. به شدت عصباني شدم. او به من گفته بود كه ديگر موادمخدر را ترك كرده است اما حالا دوباره به مصرف شيشه روي آورده بود. قبل از آن نيز چندين بار به او گفته بودم در خانهمان مواد مصرف نكند اما او گوشاش به اين حرفها بدهكار نبود و اين دفعه آخر حسابي از كوره در رفتم و يكدفعه با وي درگير شدم. با استفاده از چاقويي كه از آشپزخانه برداشته بودم به او چندين ضربه زدم و براي اينكه مطمئن شوم او كشته شده است گردنش را نيز بريدم و وقتي متوجه شدم او ديگر نفس نميكشد از خانه بيرون رفتم. در حال خودم نبودم تا اينكه صداي اذان آمد و به مسجد رفتم و بعد از خواندن نماز جماعت از آنجا بيرون آمدم.
در اين مدت مراسمهاي دفن و كفن داييات نيز حضور داشتي؟
بله. همه را بودم. خيلي از اين ماجرا ناراحت بودم و دائما احساس عذاب وجدان به سراغم ميآمد اما از ترس قصاص نميتوانستم براي معرفي خودم به اداره آگاهي بيايم و واقعيت را بگويم.
اعتياد داري؟
خير حتي يك دانه سيگار هم تا به امروز نكشيدهام. ورزشكار هستم و به داييام نيز هميشه توصيه ميكردم اعتيادش را كنار بگذارد و به جاي اين كارها سراغ ورزش و يك زندگي سالم برود.
داييات متاهل بود؟
خير. او 10 سال پيش از همسرش جدا شده بود و الان فرزندانش بايد براي تعيين سرنوشت من تصميم گيري كنند.
به صحنه جرم هم بازگشتي؟
بله. همان موقع كه به خانه بازگشتم ديدم كه آپارتمان شلوغ شده است. مادر و پدر پيرم از عيد ديدني بازگشته بودند و همينكه مرا ديدند براي من ماجراي كشته شدن داييام را تعريف كردند. من داييام را خيلي دوست داشتم و با او مانند برادر صميمي بودم اما نميدانم چه شد كه يكباره تصميم به كشتن او گرفتم. داييام را ديدم و با تصوراتي كه داشتم او را به قتل رساندم و گردنش را بريدم تا حتما بميرد اما اي كاش اين كارها را نكرده بودم. بعد از اينكه خبر كشته شدن داييام را شنيدم بالا رفتم و جسد بيجان او را ديدم كه روي زمين افتاده بود و ديگر از دست كسي برايش كاري بر نميآمد.
به نظرت كشتن يك انسان به صرف اعتياد كار درستي است؟
قبول دارم اشتباه كردم و از همينجا از فرزندان مقتول نيز ميخواهم مرا ببخشند. من اشتباه كردم و اي كاش هيچوقت جان يك انسان بيگناه را نميگرفتم آن هم كسي كه با او به شدت صميمي بودم. واقعا از اين كارم پشيمانم!