دوشنبه، 31 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » قضایی و حقوقی » ماجراي فجيع خودكشي يك سرباز در پادگان| ترانه، براي هميشه خداحافظ!

ماجراي فجيع خودكشي يك سرباز در پادگان| ترانه، براي هميشه خداحافظ!

0
434
کد خبر: 18526

میار: دروغ گفتن بخاطردیه گرفتن 

به گزارش میار، اشکان درسال آخردبیرستان به دختری علاقمند شده بود.این موضوع رابامادرش درمیان گذاشت ولی بامخالفت او مواجه شد.یک روز هنگامی که درخانه خوابیده بود،زمزمه های آهسته مادرش که موضوع راباپدردرمیان گذاشته بود شنید. پدرش دربرابرخواهش مادر می گفت آخرمن باچه رویی بلندشوم بروم درخانه مردم رابزنم وبگویم آمده ام خواستگاری دخترتان.پسرمن نه تحصیلات درستی دارد.نه کاروباری دارد ونه سربازی رفته است.اشکان پیش خودش اندیشید اگرسربازی برودچه بسابعدازآن بتواند کاری پیداکند.به سربازی رفت.درهفتمین ماه خدمتش درنامه ای به مادرش نوشته بودبه نحوی باخانواده دخترصحبت بکندولااقل موافقت اولیه آنان راجلب کند.مادرش ازسرناچاری وبدون اینکه چیزی به همسرش بگوید،روزی مادراین دختررادیدوخواسته اشکان رابه وی گفت.ولی باپاسخ منفی  مواجه شد.مادراشکان پس ازمدتی تردید ودودلی موقعی که اشکان تلفن کرده بود نتیجه رابه وی گفت.پس ازشنیدن این خبر،اشکان بیشتراوقات درخودش فرومی رفت.کمترحرف می زد. باهم خدمتی هایش اختلاط نمی کرد.روزی هنگامی که سرپست نگهبانی بود.یک لحظه این خاطرات رادذهن خودمرورکرد.احساس کرد همه چیز راباخته است ودیگر زندگی برایش بی معنی شده است.تصمیم گرفت خودش راخلاص کند.خشاب اسلحه اش رادرآورد.دوفشنگ مشقی داخل خشاب رابافشنگ جنگی جابجاکرد.سرشعله پوش رابه زیرچانه خودگذاشت وماشه راچکاند.پس ازاطلاع مسئولین پادگان،اشکان سریعاً به بیمارستان انتقال یافت.بازپرس کشیک که درصحنه حاضرشده بود،پس از بررسی صحنه به بیمارستان رفت تامصدوم راازنزدیک ببیند.لباسهای اشکان ازبیمارستان تحویل گرفته شد.به هنگام تفتیش جیب های لباس، تکه کاغذی نظربازپرس راجلب کرد.درآن نوشته شده بود:«ترانه برای همیشه خداحافظ».درموردحادثه پرونده ای تشکیل شد.پدراشکان پس ازحضوردربازپرسی علیه مسئولین پادگان وسه نفرازدوستان هم خدمتی اشکان شکایت کرد.وقتی نامه بدست آمده به رویت وی رسید آنرا منکر شدوگفت این نامه ساختگی است.کس دیگری آن را نوشته ودرجیب اشکان گذاشته تاردگم کند.وقتی گفته شداسلحه کاملاً به زیرچانه چسبیده بوده وآثارسوختگی دراطراف محل ورودگلوله وجودداشته واین نشان می دهدپسرتان خودش دست به این کارزده است.آن رانپذیرفت وگفت دیگه بدتر.اسلحه راچسباندندزیرگلوی پسرم واورازده اند.بعدازمدتی شروع کردبه نامه نگاری به نهادهای مختلف ومدعی بوددیگران پسروی رازده اند.مسئولین پادگان هم یاخودشان دست دارندیامی خواهندلاپوشانی کنند.دراین مدت اشکان همچنان دربیمارستان بود.سرانجام تلاش تیم جراحی به ثمرنشسته بود وباانجام سه عمل جراحی سنگین توانسته بودندزندگی اشکان رانجات دهند.پدراشکان هریکی دوروزیک باربه دادسرامی آمدوپیگیرپرونده می شد.می گفت مسئولین پادگان باضاربان دست به یکی کرده اند وحق پسرمن راتضییع کرده اند.حدقل شما به داد مابرسید.پس ازچندبارصحبت کردن بالآخره قانع شدپس از بهبودی نسبی پسرش اورابه دادسرابیاورد.یک روز اشکان راکه سواربرویلچری بودآورد.وضع اسف باری پیداکرده بود.صورتش به هم ریخته بودوزبانش ازدهانش آویزان بود.قادربه تکلم نبود.تکه کاغذی که ازجیبش پیداشده بودرانشانش دادم.بااشاره سرودستان قبول کردکه خودش نوشته است.خواستم بنویسدکه باچه انگیزه ای وچرااین کارراکرده است.پدراشکان شروع کردبه دادوبیدادکردن ومانع شد.بااصرارمجابش کردم اجازه دهدپسرش پاسخ سئوال رابنویسد.اشکان نوشته بود: بخاطرترانه این کارراکردم.اماپدرم خواسته بگویم مسئولین پادگان این بلاراسرمن آورده اندتادیه بگیریم.

دکترمحمدباقر قربانزاده؛ رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید