دوشنبه، 31 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » قضایی و حقوقی » عامل جنايت سرهاي بريده در يوسف آباد محاكمه شد+‌تصوير

عامل جنايت سرهاي بريده در يوسف آباد محاكمه شد+‌تصوير

0
250
کد خبر: 28303

میار: پيرمردي كه كمتر از دو سال پيش پسرخوانده خود و همسر او را كشته و مثله كرده بود روز گذشته در شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي قربانزاده محاكمه شد.

به گزارش میار، مرداد سال 96 خبر تکان دهنده پیدا شدن دو سر بریده در زمین خالی فنس‌کشی شده در خیابان شیخ‌بهایی تهران به پلیس اعلام شد كه سريعا ماموران در محل حضور يافتند و مشخص شد سرهای كشف شده متعلق به دو نفر حدودا 30 الي 40 ساله است که با شلیک گلوله به سرشان کشته شده‌اند و عامل اين جنايت هولناك برای شناسایی نشدن هویت این سرها كه ظاهرا متعلق به زن و مرد بودند، اقدام به سوزاندن‌شان کرده بود. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته محدوده محل کشف سرهای بریده پرداخت و موفق به شناسایی یک دستگاه خودروی شاسی بلند لندرور شد که ساعاتی قبل از کشف سرها در نزدیکی محل توقف داشت و دقایقی پس از پیاده شدن راننده از خودرو، آتش در محل کشف سرها شعله‌ور شد. با به دست آمدن این سرنخ پلیس تمرکز اصلی خود را روی صاحبان خودرو‌های لندرور در آن اطراف متمرکز کرد در حالي‌که هیچ شکایتی در مورد ناپدید شدن زن و مرد جوان به پلیس نشده بود و همين فرضیه وقوع جنایت خانوادگی را قوت بخشيد. ماموران در ادامه تحقیقات خود قسمت‌های دیگری از بقایای جسد زنی را در کهریزک کشف کردند که مشخص شد متعلق به یکی از مقتولان پرونده است. در ادامه تحقیقات ماموران موفق به شناسایی مرد 75 ساله‌ای در منطقه امیرآباد شدند که بر اساس اظهارات همسایه‌ها با همسر، پسر و عروسش زندگی می‌کرد اما از چند روز پیش و به صورت ناگهانی پسر و عروسش به نام‌های بهرام 38ساله و نسرین 35 ساله ناپدید شده بودند. با توجه به این سرنخ‌ها پلیس به تحقیقات بیشتر پرداخت و دریافت این مرد صاحب یک دستگاه خودروی سواری شاسی بلند مشابه خودرویی که در تصاویر دوربین‌های مداربسته کشف شده بود، است. به این ترتیب مرد سالخورده بازداشت شد و پرده از جنایت فجیع ارتكابي‌اش برداشت.

وی در تشريح ماجرا به افسران اداره آگاهي تهران بزرگ گفت: من از ماموران سابق ساواک هستم و به تنهایی بهرام و همسرش را کشتم. من و همسرم بچه‌دار نمی‌شدیم. بهرام، خواهرزاده همسرم بود که او را به خانه‌مان آورده و بزرگ کردیم و من چون براي كارهاي طلاق خواهرزنم از همسرش كمك هاي زيادي به پدر بهرام كرده بودم او همان اول بدون هيچ چشمداشتي بچه را به من بخشيده بود. من و همسرم بهرام را دوست داشتیم تا اینکه مدتی قبل او معتاد شد. بهرام شیشه و کراک می‌کشید و تلاش من و همسرم برای ترک او بی‌نتیجه ماند. او قالی، طلا، نقره، وسایل زینتی و هر چیزی که در خانه قابل فروش بود، می‌برد و می‌فروخت تا با آن مواد بخرد. از چند روز پیش از جنایت تنش و درگیری بین ما بیشتر شد، طوری که بهرام حتی همسرم را کتک زد. به همین دلیل همسرم را به خانه خواهرش فرستادم و با بهرام و همسرش در خانه تنها شدیم. همان روز بهرام دوباره شروع به فحاشی و شکستن در کرد. از رفتارش خسته شده بودم. سلاح شکاری را که در خانه داشتم برداشتم و با همان در یک لحظه به سر او شلیک کردم. زن بهرام با شنیدن صدای تیراندازی به سالن آمد که گلوله‌ای به سینه‌اش شلیک کردم. او داخل اتاق رفت و روی تخت افتاد. داخل اتاق رفتم و تیر دوم را هم به سرش شلیک کردم. بعد از قتل جسدها را به حمام بردم و به دنبال راهی برای خارج کردن آنها از خانه بودم. با اره برقی که در خانه داشتم، جسد آنها را طی دو شبانه رو تکه تکه كردم. هر روز بخشی از جسد‌ها را با اره می‌بریدم و از خانه خارج می‌کردم. بقایای جسد را در نقاط مختلف تهران داخل سطل‌های زباله رها می‌کردم. سرها را هم برای این‌که شناسایی نشوند در محوطه خاکی در خیابان شیخ بهایی سوزاندم. بهرام و همسرش واقعا زندگی ما را سیاه کرده ‌بودند و با اين كار از آن روز راحت زندگي مي‌كنم.

پرونده این جنایت تکان دهنده دیروز صبح با صدور کیفرخواست در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت بررسي قرار گرفت و متهم كه با درخواست‌هاي عجيب اولياي دم مقتولين روبه‌رو شده بود در دفاع از خود گفت:  من به بهرام مي‌گفتم «پسرم! همه چيز براي تو است و درست نيست كه تو از الان شروع كرده‌اي به فروختن همه اموال من تا همه را به شيشه تبديل كني و مواد مخدر مصرف كني.» اما اين حرف من در گوش بهرام فرو نمي‌رفت و همه خانه و زندگي مرا فروخته بود و با همسرش شيشه مي‌كشيدند. يك روز حتي بهرام چنان مرا كتك زد كه زبان و لب‌ام پاره شد. من نمي‌توانستم تحمل كنم بچه‌اي كه با كلي هزينه كردن توانسته بودم به دستش بياورم و آن همه او را دوست داشتم چنين كمر به نابودي من بسته است و يك‌دفعه تمامي عشق و علاقه‌اي كه به او داشتم به نفرت تبديل شد و در يك آن در روز حادثه خون جلوي چشمانم را گرفت و با اسلحه شكاري‌ام يك تير به او زدم. نسرين كه از راه رسيد گلوله‌اي نيز نثار او كردم و در ادامه هر دو را با دو تير ديگر خلاص كردم و وقتي مطمئن شدم آنها مرده‌اند با اره مثله‌شان كردم و سرشان را نيز سوزاندم تا شناسايي نشوند. من چهار ليسانس شامل مديريت، بانكداري، حسابداري و بايگاني دارم. سرهنگ ساواك در دوره شاه بوده‌ام. مسئوليت راهنماي چندين تور گردشگري و همچنين رئيس كارخانه كشتي‌سازي خليج فارس را نيز بر عهده داشته‌ام اما باور كنيد سه ميليارد تومان تمام زندگي من نمي‌ارزد كه حالا خانواده يكي از مقتولين از من درخواست سه ميليارد تومان براي گذشتن از قصاص من كرده است. به نظرم شما مرا با طناب دار بالا بكشيد و قبل از آن چندين دكتر و روانشناس نيز دعوت كنيد تا روي من به عنوان يك كيس خوب كار كنند و ببينند چطور ممكن است انساني با رزومه كاري من به چنين روزي بيفتد كه حالا به عنوان يك قاتل در اين جايگاه به دفاع از خود بپردازد.

در انتها هيات قضايي وارد شور شدند تا براي تعيين سرنوشت متهم تصميم گيري كنند.

تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید