دوشنبه، 31 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » حوادث » حوادث میار » آخرين دادگاه محاكمه عامل جنايت خيابان ستارخان/ او دوبار به اعدام محكوم شد

آخرين دادگاه محاكمه عامل جنايت خيابان ستارخان/ او دوبار به اعدام محكوم شد

0
229
کد خبر: 27583

میار: جواني كه پيرمردي را با انگيزه پيشنهاد اعمال منافي عفت از سوي مقتول كشته بود در دادگاه كيفري يك استان تهران درخواست عفو و بخشش كرد.

به گزارش میار، رسيدگي به اين پرونده از پنجم شهريور ماه سال 90 آغاز شد. در این روز فوت مشکوک مردی ۶۷ ساله به نام كريم در خیابان ستارخان به ماموران اعلام شد. كريم از ناحیه گردن و مچ دست چپ دارای آثار بریدگی شبیه خودکشی بود در حالی که آثار درگیری و ضرب و جرح احتمال قتل را افزایش می‌داد.

در بررسی‌های کارآگاهان معلوم شد فردی که با ۱۱۰ تماس گرفته و وقوع قتل را اعلام کرده مالک منزل است. این مرد به کارآگاهان گفت: من به همراه خانواده در خارج از کشور زندگی می‌کنم و مقتول از دوستان قدیمی من است. در نبود من منزل و کلید در اختیار دوستم كريم بود و او از خانه‌ام مراقبت می‌کرد. از آنجایی که كريم تنها بود، تقریبا در منزل من زندگی می‌کرد. می‌خواستم در این هفته برای برخی کارها به ایران بیایم اما از دو روز قبل هرچه با كريم تماس گرفتم جواب نمی‌داد. از دوستان و آشنایان و بستگان کمک خواستم که آنها نیز نتوانستند او را پیدا کنند. این طور شد که نگرانش شدم و به محض آمدن به ایران راهی خانه‌ام شدم و جنازه او را دیدم.

 

شناسايي قاتل

 

در بررسی‌های بعدی کارآگاهان مشخص شد خودروی پراید مقتول همراه برخی مدارکش به سرقت رفته است. دو روز پس از کشف جسد، خودروی مقتول رها شده در افسریه کشف شد. از این خودرو تعدادی از لوازم داخل خودرو از جمله پخش، لاستیک زاپاس و… به همراه مدارک هویتی وی و یکسری مدارک دیگر به سرقت رفته بود.

با توجه به این‌که مقتول بنگاه‌دار املاک بود، انگیزه سرقت در این قتل افزایش پیدا کرد و با ادامه تحقیقات وسیع پلیسی جوان ۲۵‌ساله‌ای به نام مجتبی شناسایی و روز ۱۲ آبان در خیابان ۱۷ شهریور دستگیر شد. در بازرسی از منزل این جوان یکسری از مدارک متعلق به مقتول کشف شد و وی ادعا می‌کرد این مدارک را در خیابان پیدا کرده است. در ادامه تعدادی دیگر از مدارک سرقتی متعلق به مقتول، نزد یک جوان دیگر به نام حمید کشف شد.

متهم دوم پس از دستگیری و انتقال به اداره دهم اعتراف کرد که وی مدارک را از مجتبی گرفته و هیچ اطلاعی از جزئیات ماجرا ندارد و مجتبی به وی گفته مدارک را در خیابان پیدا کرده است.

در این مرحله مجتبی به افسر پرونده گفت: روز حادثه من در پارک دانشجو مشغول تماشای تئاتر خیابانی روبه‌روی تالار دانشجو بودم. پیرمردی که ظاهر شیک و مرتبی داشت کنارم نشست و او هم مشغول تماشای این تئاتر شد. در طول اجرای نمایش بین ما حرف‌هایی درباره نمایش رد و بدل شد. همین حرف‌های بسیار کوتاه و محدود سر صحبت‌های بعدی را باز کرد. در جواب سوالات پیرمرد در مورد خودم گفتم هنرجوی تئاتر بودم و علاقه زیادی به بازیگری دارم. پیرمرد به من گفت یکی از دوستانش به دنبال یک جوان می‌گردد و حقوق خوبی هم پرداخت می‌کند. با این صحبت‌ها و اتمام نمایش خیابانی، همراه پیرمرد در پیاده‌روهای اطراف تالار قدم زدیم و به پیشنهاد وی سوار خودرواش شدیم. در طول مسیر وی گفت گرسنه است و کنار یک مغازه ساندویچی توقف کرد و دو ساندویچ گرفت و گفت منزلش در همان اطراف است. با اصرار به منزلش واقع در خیابان ستارخان رفتیم. او همچنین ادعا کرد می‌تواند به من کمک کند که به آرزویم برسم. در ادامه برسر خواسته نابجای او با هم اختلاف پیدا کردیم و این اختلاف به درگیری منجر شد. پیرمرد چاقویی برداشت و در حالی که حالت تهاجمی به خود گرفته بود، من چاقو را از وی گرفتم و ضربه‌ای به گردنش زدم و چند ضربه هم به دست چپش وارد کردم تا از مرگش مطمئن شوم.

 

جلسه محاكمه

 

متهم با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد. در اين جلسه كه به ریاست قاضی اصغرزاده پای میز محاکمه قرار گرفت.

در ابتدای جلسه نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: با توجه به محتویات پرونده، مجرمیت متهم از نظر دادسرا محرز بوده و برای وی تقاضای مجازات قانونی را دارم.

در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت که با قبول اتهامش گفت: وقتی به خانه مقتول رفتیم او مدعی شد دوستانی دارد که می توانند از من به عنوان ماساژور استفاده کنند. بعد از چند دقیقه او قصد آزار و اذیت مرا داشت که به طرفش حمله کردم. او چاقویی برداشت که چاقو را از او گرفته و چند ضربه به بدنش زدم. وقتی که جان داد سوئیچ ماشینش را برداشتم و کاغذ ساندویچ و چند وسیله‌ای را که به آنها دست زده بودم برای این‌که اثر انگشتی از من باقی نماند با خودم برداشتم و از آنجا فرار کردم. من خیلی ترسو هستم و با مشاهده چاقو در دست مقتول دچار ترس شدم.

وکیل متهم نیز در دفاع از موکلش گفت: موکلم وقتی بچه بود ، پدرش در مقابل چشمان او دایی وي را به قتل مي رساند که این اتفاق باعث شد متهم فرد ترسویی بار بيايد.

پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شده و او را به قصاص محکوم کردند.

 

رسيدگي دوباره

 

با اعتراض به این حکم پرونده برای رسیدگی نهایی به دیوان‌عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان‌عالی کشور حکم را نقض کرده و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه یکم دادگاه کیفری ارسال شد. متهم در جلسه دادگاه پای میز محاکمه قرار گرفت و در اين جلسه نيز با قبول اتهامش گفت: مقتول قصد تعرض به من را داشت و من هم زدمش البته قصد نداشتم او را بکشم فقط زدم تا از دستش خلاص شوم و اگر یک ‌بار دیگر هم اتفاق بیفتد، بازهم این کار را می‌کنم.

وي ادامه داد: من وقتی بچه‌ بودم پدرم مرتکب قتل شد و ما سال‌های زیادی مصیبت کشیدیم. پدرم به قصاص محکوم شد و پای چوبه‌‌ دار رفت و در لحظه آخر رضایت گرفت. این اتفاق کابوس زندگی من بود و من همیشه از این موضوع ناراحت بودم. وقتی با چاقو مقتول را زدم از ترس این‌که مبادا من هم دچار وضعیتی که پدرم دچارش بود شوم، فرار کردم. وضعیت بدی بود من و اعضای خانواده‌ام خیلی سختی کشیدیم البته این وضعیت حالا برای من وجود دارد و خانواده‌ام خیلی ناراحت هستند.

در حالی که مجتبی محاکمه و به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شده بود قضات دیوان عالی کشور رای صادره را تایید نکردند و وی برای دومین بار از خود دفاع کرد. او گفت:من به خاطر بی کاری و بی پولی خام حرف های پیرمرد شدم و به ذوق بازی در یک فیلم معروف به خانه مجردی او رفتم. اما در دفاع از خودم او را کشتم.


جلب رضايت


قضات دادگاه بار ديگر نيز او را به قصاص محکوم کردند. حکم صادره در شعبه 24دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و مدتي بعد اولیای دم با گذاشتن دو شرط اعلام کردند حاضر به گذشت از قاتل هستند. آنها گفتند مجتبی باید به دو روانشناس به نام معرفی شود تا آنها درباره سلامت وی اظهار نظر کنند. بعد از اظهارنظر دو روانشناس آنها حاضرند با دریافت سه دیه کامل از قصاص گذشت کنند.

مجتبی این دو شرط را پذیرفت و به دو روانشناس معرفی شد. روانشناسان پس از معاینات تخصصی اعلام کردند وی از سلامت روان برخوردار است. بعد از این اظهارنظر قرار بود مجتبی به دومین شرط عمل کند.

بااينحال او در پرداخت دیه ناتوان بود و با اينكه هشت سال از جنایت مي گذشت، مجتبی با کمک خیرین و در مراسم گلریزان توانست مبلغ یک دیه کامل را جمع کند. در این میان اولیای دم با توجه به شرایط خاص خانوادگی مجتبی پذیرفتند با دریافت اين دیه كامل از قصاص اعلام گذشت کنند وبه این ترتیب مجتبی از قصاص رهایی یافت.


محاكمه آخر


مجتبي براي آخرين بار دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد. در این جلسه که به ریاست قاضی قربان زاده و با حضور یک مستشار برگزار شد مجتبی روبه روی قضات ایستاد و در تشریح جزییات جنايت ارتكابي گفت: من آن زمان بی کار بودم و با ماشینی که قسطی خريداري كرده بودم مسافرکشی می کردم و از طرفي هم وضع مالی خوبی نداشتم و چون به تازگی نامزد کرده بودم، دنبال یک کار خوب می گشتم. از طرف ديگر هنرجوی بازیگری بودم و در کلاس های آزاد بازیگری شرکت می کردم؛ عصرها نيز بعد از کلاس به تئاتر شهر می رفتم و در پارک دانشجو تاترهای خیابانی نگاه می کردم که با مقتول آشنا شدم. او می گفت با یک کارگردان آشناست و می تواند مرا به او معرفی کند تا در یک فیلم خوب بازی کنم. وقتی پیرمرد سر صحبت را باز کرد و گفت می تواند کاری کند که یک بازیگر معروف شوم از ذوقم سوار ماشین او شدم و به خانه او در ستارخان رفتم. كريم می گفت خانه متعلق به دوستش است که به سفر خارج از کشور رفته و کلید را به وی سپرده تا به خانه اش سرکشی کند. وقتی به خانه مجردی رفتم كريم به من مشروب خوراند. او از من خواست تا او را ماساژ دهم. آنجا بود که فهمیدم اسیر وسوسه های شیطانی شده و می خواهد به من تعرض كند که در ادامه مقاومت کردم اما او به رویم چاقو کشید و من هم برای دفاع از خودم چاقو را از او گرفتم و چند ضربه اي به او زدم.

مجتبی درباره نحوه جلب رضایت اولیای دم گفت: ما وضع مالی خوبی نداریم و خودم خرج مادر و خواهرم را تامین می کردم. در مدتی که در زندان بودم خواهرم به بیماری سرطان مبتلا شد و مادرم نمی توانست خرج مداوای او را بپردازد. اولیای دم که از طریق وکلا متوجه اوضاع و احوال خانوادگی ام شده بودند اعلام کردند با دریافت یک دیه كامل حاضر به گذشت هستند. آنجا بود که نزدیک عید چند نفر از وکلای دادگستری از طریق کانال اینترنتی خیرین، برایم مراسم گلریزان برگزار کردند و توانستند مبلغ دیه را فراهم کنند. من و خانواده ام در این سالها سختی زیادی کشیدیم. اكنون نيز از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم كنار خانواده ام باشم.

در پایان اين جلسه قضات وارد شور شدند تا براي صدور حكم تصميم گيري كنند.

 

دسته بندی: حوادث میار / اسلاید شو
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید