فقط به خاطر یک غرور بی جا و لج و لجبازی های بچه گانه در حالی زندگی گذشته ام را از هم پاشیدم که 10 سال از زیباترین روزهای جوانی ام را با همسر اولم سپری کردم و به تحصیلات عالیه رسیدم اما اکنون برای فرار از کتک های هولناک همسر دومم آواره کوچه و خیابان شده ...
مردی که در یکی از خیابان های استانبول همسر خود را کتک میزد، از مردمی که دورش جمع شدند کتک خورد و در بیمارستان بستری شد ...
میار: چشمانش مانند ابر بهاری می بارند و اشک هایش روی گونه هایش می غلتند و مانند زندگی سقوط کرده اش به پایین می ریزند. نه یاوری برایش مانده و نه امیدی. خوب می داند که این محصول حاصل کاشت بذر کینه و نفاق توسط خودش است. سرش را در راهروی دادگاه خانواده پایین ...