یکشنبه، 30 اردیبهشت 1403

شوهرم مرا می سوزاند| او مجبورم کرد به خانه های تیمی پناه ببرم و در آنجا...

میار: به گفته خودش یک جای سالم در بدنش از دست همسرش باقی نمانده است. اشک و لبخند در چهره تکیده اش در هم تنیده شده، گاهی همچون ابر بهاری سیل در صورتش جاری می شود و گاهی به امید در آغوش گرفتن جگرگوشه هایش لبخند می زند. حالا در دو راهی زندگی اش بین رفتن و ...