ماجراي قتل عجيب يك زن در تهران
میار: مردي كه متهم است با همكاري دوستش جسد زني را پس از فوت آن زن، در اطراف تهران سوزانده و دفن كرده است در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران محاكمه شد
به گزارش میار، اواخر سال 88 بود كه خانواده زني ميانسال در تهران به ماموران خبر دادند اين زن گم شده است. خانواده زينب به ماموران گفتند زينب در تماسي به خانوادهاش گفته كه در خانه يکي از دوستانش است اما توضيح نداده که دقيقا کجا رفته و بعد از آن ديگر بازنگشته است. ماموران با رديابي تلفن همراه اين زن متوجه شدند که او آخرين بار با مردي به نام حميد ارتباط برقرار كرده و با هم صحبت کردهاند. با توجه به اين تماس ماموران سراغ حميد رفتند و او را با دستور قضايي بازداشت کردند.
حميد طي تحقيقات اوليه به ماموران گفت زينب را نميشناسد و نميداند چه اتفاقي افتاده است اما بعد از چند ماه بالاخره لب به اعتراف گشود و مدعي شد که با زينب رابطه داشته و آن شب هم براي آخرين بار زينب به خانه او آمده بود. حميد درباره سرنوشت زن ميانسال نيز گفت: زينب به خانه من رفت و آمد داشت. شب حادثه هم من و يکي از دوستانم در خانه بوديم که او طبق قراري كه از قبل داشتيم سررسيد. زينب در موقع حضور خود در خانه يكدفعه به سراغ يخچال رفت و بطري سرکه را برداشت و مقداري از آن را خورد و بعد از چند دقيقه نيز حالش بد شد و روي زمين افتاد. من خيلي ترسيده بودم. وقتي با دوستم كريم به او دست زديم، بدنش کاملا سرد بود و متوجه شديم که مرده است؛ از ترس نميدانستيم چه کنيم. نيمه شب بود؛ دوستم از ترس رفت. من به او زنگ زدم و گفتم ما هر دو با هم بوديم و بايد با هم مسئله را حل کنيم. گفت جسد را به طبقه دوم ببر؛ من ميآيم و جسد را از خانه خارج ميکنم و در جايي دفنش خواهم كرد. بعد از چند ساعت آمد؛ جسد را پشت نيسان باركشش گذاشت و آن را برد؛ من هم خبري از سرنوشت جسد ندارم.
در ادامه با توجه به اين گفتههاي متهم بالاخره دوست متهم به نام كريم نيز بازداشت شد و گفتههاي دوستش را انکار کرد و گفت: من اصلا نميدانم چه اتفاقي افتاده و اولين بار است که چنين داستاني را ميشنوم و نميدانم ماجرا چيست و فردي به نام زينب را هم نميشناسم.
تحقيقات ماموران از اين مرد به جايي نرسيد و او همه چيز را انکار کرد. به اين ترتيب يک بار ديگر حميد مورد بازجويي قرار گرفت؛ او گفت: بعد از اينکه زينب جانش را از دست داد؛ من جسد را داخل ماشين گذاشتم و از خانه خارج کردم و به بياباني بردم؛ جسد را آتش زدم و دفن کردم.
پليس به آدرسي که متهم گفته بود رفت و با لودر منطقه را به مدت دو روز جست و جو كرد اما خبري از جسد مورد ادعاي متهم نشد تااينكه حميد دوباره اعترافاتش را پس گرفت و گفت من دروغ گفتم که جسد را سوزاندم، اصلا نميدانم جسد کجاست چون كريم آن را از خانه خارج کرد.
پس از گذشت 9 سال از حادثه سرانجام دادسرا کيفرخواست را عليه حميد بر اساس اينكه او به ترک فعل اقدام كرده و با توجه به اينكه ترك فعلاش موجبات مرگ مقتول را فراهم كرده است مباشر قتل دانستند؛ دليل اين تصميم دادسرا اين بود كه بعد از اينکه زينب بدحال و بدنش سرد شده او را به مراکز درماني نبرده و يا با مراكز درماني تماس برقرار نكرده است كه به همين دليل باعث مرگ زينب شده است.
بالاخره اواخر سال گذشته بود كه متهم در دادگاه حضور يافت و تعدادي از اولياي دم در حاليكه فوت کرده بودند و افراد جديدي به عنوان ورثه آنها ولي دم شده بودند دوباره در دادگاه حضور نداشتند. متهم در آن جلسه در جايگاه قرار گرفت و اتهام قتل عمدي منتسب به خود را رد کرد و گفت: قتلي در کار نبود؛ زينب سرکه خورد و يكدفعه روي زمين افتاد، من هم ترسيدم و از دوستم کمک گرفتم که جسدش را بيرون ببريم و حالا هم نميدانم جسد چه بلايي سرش آمده و چه اتفاقي افتاده است.
بعد از گفتههاي متهم و اولياي دم با توجه به اينکه همه اولياي دم در دادگاه حاضر نشده بودند، ادامه رسيدگي به اين پرونده به بعد موکول شد چراکه قضات اعلام کردند بايد از تصميم همه اولياي دم و درخواست آنها مطلع شوند.
به اين ترتيب روز گذشته بالاخره جلسه دادگاه بعد از گذشت 9 سال و چند ماه به رياست قاضي زالي در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران تشكيل شد. در اين جلسه يكي از اولياي دم يعني خاله زينب از قاتل اعلام گذشت كردند و مابقي اولياي دم براي او درخواست قصاص كردند و حتي براي متهم دوم پرونده نيز درخواست قصاص داشتند كه دادگاه اعلام كرد متهم رديف اول به نام حميد متهم به قتل و متهم رديف دوم به نام كريم جنايت بر ميت است و اولياي دم تنها ميتوانند براي حميد درخواست قصاص كنند.
با اين تفاسير بالاخره حميد براي طرح دفاعيات از خود در جايگاه قرار گرفت و با اعلام همان صحبتهاي قبلياش اتهام قتل را انكار كرد و گفت: من به تازگي مواد مخدر را ترك كردهام و ديگر از همه گناهانم توبه كردهام. در گذشته كار اشتباهي كردم و حالا نزديك به 10 سال است كه در زندان در حال تاوان پس دادن هستم اما باور كنيد من قاتل نيستم. از اولياي دم نيز خواستهام من را ببخشند و حتي در مرحلهاي قبول كرده بودند اما به دليل اينكه پول نداشتم نتوانستم رضايت آنها را دريافت كنم. باور كنيد من هيچ دليلي براي قتل مقتول نداشتم و او خودش هنگام خوردن سركه فوت كرد. كريم نيز اين را ميداند اما حالا همه چيز را به كل منكر شده است و او قبلا در جريان تحقيقات نيز بردن جسد به حاشيه شهر و انداختن آن در ميان آشغالها را اعتراف كرده بود.
در ادامه از متهم رديف دوم پرونده دعوت شد در جايگاه قرار بگيرد و وي نيز در دفاع از خود توضيح داد: من آن شب به دعوت حميد به آنجا رفتم اما باور كنيد وقتي به آنجا رسيدم و جمال آن خانم را ديدم و متوجه شدم كه سناش بالاست بيخيال ماجرا شدم و از خانه بيرون زدم چراكه زيبايي و جمال آن خانم باب طبع من نبود. نتيجتا حميد نيز با توجه به اوضاع مالي خوب برادرم و من تصميم گرفت كه پاي مرا به اين ماجرا بكشاند وگرنه او در جريان تحقيقات يك بار نيز از پنج مرد نام برد كه قرار بود همان شب به خانهاش بروند اما حالا زير همه چيز زده است و فقط مرا متهم كرده است. او در روزهاي اول بازجويي نيز به من گفت 30 ميليون تومان بده به من تا من رضايت شكات را بگيرم و به اين طريقه كلك ماجرا را بكنيم اما من كه گناهكار نبودم قبول نكردم و او نيز گفت پس اينقدر در زندان بمان تا بپوسي. او ميخواست پاي پدرش به اين ماجرا باز نشود چراكه طبق يك سري از اعترافاتش آن شب كه اتفاق رخ داده است پدرش نيز از ماجرا باخبر ميشود و چون او در قبرستان بعثت در بومهن كار ميكرد جسد را به آنجا ميبرد و با اجازه پدرش در همانجا خاك ميكند اما بعدا از اين اعترافش بازگشت و مرا وارد اين ماجرا كرد. من از ماجراي قتل باخبر نيستم و اصلا جسدي نديدهام و مقتول را هم نميشناسم نتيجتا درخواست تبرئه از اين پرونده را دارم.
در نهايت هيات قضايي وارد شور شدند تا براي تعيين سرنوشت متهم تصميم گيري كنند.