محاكمه عامل جنايت جسد سوخته در مسير فرودگاه امام/ دوست فاسدم را كشتم +تصوير
میار: پسري كه مدعي بود از آزار و اذيتهاي متهم خسته شده و تصميم به قتل او گرفته بود ديروز صبح با ادعاي جديد خود، پرونده را وارد فاز جديدي كرد.
به گزارش میار، روز چهارم خرداد سال گذشته مردي ميانسال به اداره پليس رفت و اعلام كرد پسر 25 سالهاش به طرز مرموزي ناپديد شده است.
وي مدعي بود: پسرم حسين عصر ديروز براي ملاقات يكي از دوستانش بيرون رفت. او نام دوستش را به ما نگفت ما هم كنجكاو نشديم. شب منتظر او بوديم اما حسين به خانه برنگشت به همين دليل نگرانش شديم و به سراغ دوستانش رفتيم در حاليكه هيچ كدام از دوستانش از پسرم اطلاعي نداشتند. ما حتي به بيمارستانها و پزشكي قانوني هم سر زديم و خبري از او پيدا نكرديم.
با طرح اين شكايت پرونده براي رسيدگي در اختيار تيمي از كارآگاهان زبده پليسآگاهي قرار گرفت. در حاليكه تحقيقات براي يافتن پسر گم شده ادامه داشت پسر جواني به اداره پليس رفت و راز ناپديد شدن حسين را بر ملا كرد. وي گفت: شب قبل در مهماني بوديم كه يكي از دوستانم به نام بشير هم در آن مهماني بود. ما همه با هم حرف ميزديم كه بشير گفت چند شب قبل يكي از دوستان دوران دبيرستانش به نام حسين را به قتل رسانده است. در حالي كه همه شوكه شده بوديم بشير حرفش را عوض كرد و مدعي شد كه شوخي كرده است. من خيلي كنجكاو شدم و درباره حسين تحقيق كردم كه فهميدم او چند روزي است گم شده. به همين دليل احتمال دادم حرفهاي بشير در مهماني درست باشد و الان به اداره پليس آمدم تا راز اين جنايت را بر ملا كنم.
با بهدست آمدن اين اطلاعات ماموران بشير 23 ساله را به عنوان مظنون حادثه بازداشت كردند. وي در بازجوييهاي ابتدايي قتل دوستش را انكار كرد اما وقتي با مدارك و دلايلي روبهرو شد، اجبارا به قتل حسين اعتراف كرد.
متهم توضيح داد: حسين از دوستان دوران دبيرستان من بود. من از او خيلي كينه به دل داشتم چراكه هميشه آزار و اذيتم ميكرد تا اينكه نقشه قتل او را طراحي كردم. شب پنجشنبه سوم خرداد ماه خودروي پژوي پدرم را برداشتم و به بهانه تفريح به سراغ حسين رفتم. او را سوار خودرو كردم و ساعتي داخل خيابانها دور دور كرديم و بعد به طرف فرودگاه امام خميني رفتيم. حدود ساعت يك بامداد در بيابانهاي اطراف جاده قم خودرو را متوقف كردم و از حسين خواستم از خودرو پياده شود و كمي با هم از هواي بيرون استفاده كنيم. وقتي پياده شد به او حمله كردم و با چاقو ضربه محكمي زدم. او غرق در خون روي زمين افتاد و فوت كرد. سپس از ترس جسدش را آتش زدم و در ادامه با بيلچهاي كه داشتم گودالي كندم و جسد حسين را دفن كردم. در اين چند روز عذاب وجدان مرا كلافه كرده بود به طوريكه در مهماني حادثه قتل دوستم را براي دوستان ديگرم تعريف كردم.
در ادامه با طرح اين ادعاها ماموران به محل اعلامي متهم رفتند و با كندن زمين موفق به كشف جسد سوخته مقتول شدند. با توجه به اين موضوعات تحقيقات تكميل و با صدور كيفرخواست عليه متهم به اتهام قتل عمدي يك مرد مسلمان، پرونده براي رسيدگيهاي بيشتر به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي قربانزاده ارسال شد. ديروز صبح جلسه رسيدگي به اين پرونده تشكيل شد و در حاليكه اولياي دم درخواست خود را مبني بر قصاص متهم در پرونده مطرح كرده بودند متهم به جايگاه محاكمه فراخوانده شد.
متهم با پذيرفتن اتهامات خود گفت: قبول دارم كه وي را كشتهام و از اين كار خود نيز پشيمان هستم اما با توجه به حضور دو ساله خود در زندان متوجه شدهام كه متهم مفسد في الارض بود و ريختن خون او نيز متعاقبا حلال است.
وي ادامه داد: من انسان معتقد و مومني هستم و هيچگاه نيز پا روي ارزشهاي اخلاقيام نگذاشتم و اين را هم اضافه كنم كه براي خودم و رفتارها و عملكردم چارچوبهاي اخلاقي سفت و سختي دارم. اينها در حالي بود كه مقتول از من خواستههاي بيشرمانهاي داشت. او رفتارهاي كثيفي با من ميكرد و مرا آزار و اذيت ميكرد. قبلا اين را نگفته بودم اما حالا ميخواهم راستش را بگويم. او نه تنها مرا آزارروحیميداد بلكه به من تعرض هم كرده بود.
او در زمينه تن دادن به خواستههاي مقتول نيز توضيح داد: من و مقتول از كودكي با هم در يك مدرسه بوديم. آنجا كه درس ميخوانديم او مسئول دانش آموزي بخشي مهم از مدرسه بود كه بنابراين كليدهاي اتاق ورود ممنوع براي دانش آموزان را نيز داشت. براي مثال او كليد اتاقهايي كه در آن سوالات امتحاني نگهداري ميشد را نيز داشت و طي اين ماجراها با او دوست شدم و بعد از مدرسه رابطه دوستيمان ادامهدار بود تا اينكه او مرا به خانهاش دعوت كرد و از من تقاضاهاي بيشرمانهاي كرد. من قبول نميكردم اما يك روز كه به خانهاش رفته بودم مجبور شدم همانجا حمام بروم و او از بدن عريان من عكسها و فيلمهايي تهيه كرده بود و ميخواست آنها را در محله و شبكههاي اجتماعي پخش كند. با اين تفاسير تن به خواستههاي بيشرمانهاش دادم اما ديگر تحمل اين رفتارهاي كثيف او را نداشتم تااينكه او تصميم به آزار روحي من از طريق خواهرم گرفت. هرجا خواهرم ميرفت او زنگ ميزد و آمار آنجا را ميداد. به من ميگفت اگر تن به خواستهام ندهي مزاحم ميفرستم تا خواهرت را اذيت كنند. من هم خواهرم را دوست داشتم و نميتوانستم تهديدهاي او را ناديده بگيرم؛ به همين دليل به خواستههاي او تن ميدادم. خستهام كرده بود و هيچ چارهاي نداشتم. يا آبرويم را ميبرد و يا ميخواست براي خواهرم مزاحمت ايجاد كند. تصميمام را گرفتم و يك روز كه سوار ماشين بودم با مشت ضربهاي به صورتش زدم و با چاقو او را كشتم. بنزين نيز از ماشين پدرم كشيدم و جسدش را سوزاندم. حالا هم باز تاكيد ميكنم اگرچه پشيمانم اما فكر ميكنم او مفسد فيالارض بود و بايد كشته ميشد.
در ادامه قضات با توجه به ادعاي جديد متهم در زمينه لواط مقتول با خودش تصميم به رسيدگي دوباره به پرونده گرفتند.