آشنايي با عوامل فيلم معروف عاقبت خوشي نداشت/ به بهانه تست بازيگري مرا در حضور دوستانش لخت كرد و...
میار: پرونده دختر جواني كه مدعي است يك نفر با وعده تست بازيگري او را به خانهاش كشانده و مورد تجاوز وحشتناك در حضور دو دوستش قرار داده است هفته گذشته بررسي شد.
به گزارش میار، رسيدگي به اين پرونده با شكايت دختر جواني در يك كلانتري در شمال تهران آغاز شد. اين دختر جوان كه با تماسهاي مردمي با سامانه 110 پليسي همراه پسر 35 سالهاي به كلانتري منتقل شده بود در متن شكايت خود عنوان داشت: با اين آقاي جوان كه محمد نام دارد و فيلمساز است، چندي پيش سر صحنه فيلمبرداري فيلم سينمايي حكايت عاشقي آشنا شدم. دو سال بود كه با من تماس مي گرفت تا اينكه يك روز پيام داد و گفت براي يكي از فيلمهايش من را انتخاب كرده است. با شنيدن اين صحبتها به آدرسي كه فرستاده بود رفتم و در آنجا او مرا مورد تجاوز قرار داد و بعد از آن با تهيه فيلم و عكس از بدن برهنهام عنوان داشت كه اگر از او شكايت كنم تصاوير و فيلمها را پخش خواهد كرد. من كه از اين ماجرا ترسيده بودم به كسي چيزي نگفتم تااينكه بالاخره صبر و طاقتم تمام شد. او قرار بود فيلمها و عكس ها را به من بدهد اما اين كار را نميكرد تا اينكه بعد از يك سال و نيم امروز به دم خانهاش رفتم و با رسيدن به موقع پليس او را تحويل ماموران دادم.
به اين ترتيب، متهم و شاكي به قضات شعبه چهارم دادگاه كيفري يك استان تهران معرفي شدند و چندي بعد متهم 35 ساله با قرار وثيقه آزاد شد درحالي كه تحقيقات در اينباره جريان داشت و بالاخره هفته گذشته جسلهاي به رياست قاضي عبداللهي و مستشاري قاضي واعظي برگزار شد.
زماني كه شاكي پرونده در جايگاه قرار گرفت بارديگر شكايت خود را چنين عنوان داشت: بعد از آشناييمان سر صحنه فيلم حكايت عاشقي، من از اين آقا ميترسيدم و فكر ميكردم كه نقشه پليدي براي من داشته باشد و هربار كه تماس مي گرفت و ميگفت قصد دارم شما را براي فيلمي انتخاب كنم، پيشنهادش را رد ميكردم تا اينكه آن روز گفت يك نقش خوب برايت انتخاب كردهام و همين شد كه من به آدرس اعلامي او رفتم و وقتي در خانه روي من باز شد دوستش به زور مرا به داخل كشاند و در را بستند.محمد به طرز وحشيانهاي به من تجاوز كرد و دختري مرا نابود كرد. از فرط كتكهاي او بيهوش شده و روي تخت افتاده بودم و هنگامي كه به هوش آمدم محمد را ديدم كه يك ملحفه خوني را به من داده و ميگويد برو حمام اين را بشور. من از اين كارهاي او ترسيده بودم و با وجود دوستانش در محل نميدانستم بايد چه كار كنم، به همين دليل هركاري از من خواست كردم و حتي او لباسهاي خودم را به من پس نداد و هر بار بعد از اين ماجرا به او پيام ميدادم ميگفت لباسهايت را براي خودم نگه داشتهام. البته من همان موقع در خانهاش ميخواستم به برادرم زنگ بزنم كه به كمكام بيايد اما اين آقا تهديد كرد كه فيلمهايت را پخش خواهم كرد و مجبور شدم گوشي را قطع كنم. بعد هم خواهر محمد رسيد و با تهديد گاز اشكآور مرا از خانه بيرون كرد و من هم به خانه رفتم بدون اينكه به كسي بگويم چه بلايي سرم آمده است چون ميترسيدم فيلمها را پخش كند و بعد از يك سال و نيم آن روز وقتي دم خانهاش رفتم او را گير انداختم و سريع به پليس اطلاع دادم كه بيايد و بالاخره او را دستگيرش كردند.
در ادامه متهم پرونده در جايگاه قرار گرفت و گفت: اين خانم دروغ ميگويد. او بعد از آشناييمان سر فيلم حكايت عاشقي شماره مرا گرفت و بارها و بارها با من تماس ميگرفت و پيام ميداد و ميگفت من عاشق تو هستم و ميخواهم با تو وارد رابطه شوم اما من پيشنهادات بيشرمانه او را قبول نميكردم تا اينكه او آدرس خانهمان را نيز پيدا كرد و هر از گاهي سراغ خانهام نيز ميآمد. آن شب وقتي آمده بود همسايهها برايش در را باز كرده بودند و من هم رفته بودم آشغالها را سر كوچه بگذارم كه مادربزرگام در واحد را براي او باز ميكند و او با وارد شدن به خانه دنبال من ميگردد اما وقتي ميفهمد من نيستم از خانه خارج ميشود و داد و بيداد ميكند كه من در اين لحظه سر رسيدم. او با ديدن من دستم را گرفته بود و ميخواست به زور داخل خانه ببرد و مرا مجبور به رابطه كند كه خوشبختانه همسايهها مداخله كردند و او را داخل يك ماشين كردند و با رسيدن پليس او را تحويل كلانتري داديم اما حالا همه چيز برعكس شده و حالا من به عنوان متهم اين پرونده معرفي شدهام. من از اين خانم كه چنين تهمتهايي را به من زده است شاكي هستم و براي تاييد صحبتهايم نيز مدارك عديدهاي دارم.
در انتها قضات وارد شور شدند و متهم را به 99 ضربه شلاق تعزيري و تبعيد محكوم كردند.