دوشنبه، 31 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » قضایی و حقوقی » ماجراي عصبانيتي كه دو ميليارد تومان آب خورد

ماجراي عصبانيتي كه دو ميليارد تومان آب خورد

0
326
کد خبر: 24377

میار: مردي كه در جريان يك سو تفاهم با مرد جواني وي را با وارد آوردن ضربات چاقو به گردن كشته بود بالاخره بعد از گذشت پنج سال از ماجراي قتل توانست در حاليكه دو بار پاي چوبه دار رفته بود از قصاص به شرط پرداخت ديه دو ميليارد توماني رهايي پيدا كند، حالا او از قضات خواسته است كه به خاطر فرزندانش هم شده است او را هرچه سريعتر از زندان آزاد كنند تا او يك بار ديگر هم شده بتواند دو فرزند خردسالش را كه يكي شان از غم نديدن وي افسردگي گرفته است را ببيند و به آغوش بكشد


نزاع مرگبار

بامداد 11 مرداد سال 92، ماموران کلانتري 138 جنت آباد از طريق مرکز فوريت‌هاي پليسي 110 در جريان يک فقره درگيري منجر به جرح در منطقه جنت آباد قرار گرفتند. با حضور ماموران در محل درگيري واقع در خيابان بنفشه، فردي با مراجعه به ماموران اعلام کرد که پسرش به نام سروش 22 ساله در مقابل در منزلش، از سوي يک نفر که به گفته پسرش قصد سرقت خودروي سمند آنها را داشته مورد اصابت ضربات چاقو قرار گرفته و پسرش به علت شدت خونريزي و اصابت ضربات چاقو به ناحيه گردن از سوي همان فردي كه قصد سرقت خودرويشان را داشته است، به بيمارستان منتقل شده است.

چند روز بعد از اين ماجرا، از بيمارستان به کلانتري 138 جنت آباد اعلام شد که با وجود انجام کليه اقدامات پزشکي، جوان مصدوم به علت عوارض ناشي از ضربات چاقو فوت کرده است. بلافاصله موضوع به بازپرس کشيک پايتخت اعلام و به دستور شعبه اول بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران، پرونده براي انجام تحقيقات تخصصي در اختيار اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.

با آغاز رسيدگي به پرونده در اداره دهم ويژه قتل، پدر سروش در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ساعت 9 شب 10 مرداد در خانه نشسته بودم که پسرم زنگ خانه را زد و عنوان داشت که به 110 زنگ بزنيد. به سرعت خودم را به مقابل در خانه رساندم و پسرم را در حالي مشاهده کردم که تمام لباس هايش خون آلود شده بود. پسرم به من گفت كه جواني در اطراف ماشين سمند ما پرسه مي‌زد و با تلفن همراهش درباره سمند صحبت مي‌کرد كه وقتي به او گفته بود از ماشين دور شود وي با چاقو به گردنش زده بود.

در شرايطي که بر اساس اظهارات پدر مقتول بررسي فرضيه سرقت منجر به جنايت در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار داشت، آنها با مراجعه به محل جنايت و انجام تحقيقات ميداني متوجه شدند که همزمان با وقوع جنايت، يک دستگاه خودرو سوزوکي ويتاراي سفيد رنگ به سرعت از محل متواري شده است.

يکي از مغازه داران محل طي تحقيقاتي كه از وي انجام، مدعي شد: ساعت 9 شب، داخل مغازه ايستاده بودم که ناگهان متوجه صداي درگيري شدم. از مغازه بيرون آمدم که ناگهان يک دستگاه خودرو سواري ويتارا سفيد رنگ به سرعت از مقابل مغازه دور شد.

پلیس در شاخه دیگری از تحقیق میدانی به بررسی فیلم ضبط شده در حافظه دوربین مداربسته دو بانك در خیابان بنفشه پرداخت و تصویر خودروی موردنظر را به دست آورد. در این میان، یک گوشی تلفن همراه نيز در محل درگیری كشف شد كه به نظر می‌رسید متعلق به متهم به قتل بوده كه هنگام درگیری از جیبش افتاده است. با این سرنخ پلیس به ردیابی صاحب خط تلفن همراه پرداخت و دریافت وی كه حميد نام دارد صاحب همان خودروي سوزوكی ویتارا بوده و پس از مرگ سروش به مكان نامعلومی گریخته است.


شناسايي و دستگيري قاتل

با مشخص شدن مالک خودرو سوزوکي ويتارا كه حميد 28 ساله نام داشت، کارآگاهان محل سکونت اش را در اصفهان شناسايي كردند. سرانجام مخفيگاه اصلي وي را در شهر اصفهان شناسايي كردند و بلافاصله کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي با اخذ نيابت قضايي به اصفهان رفته و موفق به دستگيري حميد در تاريخ 18 مهر همان سال شدند. حميد پس از انتقال به اداره دهم به ارتکاب جنايت اعتراف کرده اما منکر هرگونه قصد و نيت خود براي سرقت خودرو سمند متعلق به پدر مقتول شد. وي در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: براي انجام پاره اي از کارهايم به تهران آمده بودم. شب حادثه براي تفريح و گردش به برج ميلاد رفتم اما به علت عدم آشنايي با خيابان‌هاي منطقه، به صورت ناخواسته سر از محله جنت آباد در آوردم. براي پرسيدن نشاني و خريد سيگار و آبميوه، ماشين خود را در کنار خيابان پارک کردم که پس از خريد سيگار و آبميوه، زماني که با تلفن همراه در حال صحبت کردن بودم با مقتول درگير شدم. درگيري از آنجا شروع شد که من در حال مکالمه با يکي از دوستانم به نام صمد بودم که او را با لهجه محلي سمند صدا مي‌کردم. مقتول به تصور اينکه دارم در خصوص سرقت خودرو سمند آنها که در جلوي خانه شان پارک بود، صحبت مي‌کنم با من درگيري لفظي پيدا کرد که اين درگيري به درگيري فيزيکي کشيده شد. بعد از چند دقيقه درگيري، با چاقويي که در جيب داشتم، ضربه اي به مقتول زده و از محل متواري شدم.

به دنبال بازسازی صحنه جرم، حميد در شعبه 71 دادگاه كیفری سابق استان تهران پای میز محاكمه ایستاد و در حاليكه از سوي اولياي دم با درخواست قصاص روبرو شده بود گفت: من قاتل نيستم و قصد كشتن كسي را نيز نداشتم. آن روز با گوشي خودم صحبت مي كردم كه پسر دانشجو مرا با دزد اشتباه گرفت. او به من گفت تو مي خواهي خودروي سمند بابايم را بدزدي در حاليكه من داشتم از پشت تلفن دوست خودم كه صمد نام داشت را صدا مي زدم. من به دوستم مي گفتم سمند و او فكر مي كردم قرار است خودروي پدرش را به همراه دوستم بدزديم. سر همين موضوع مي خواست با من درگير شود كه به او گفتم اصلا هرچه خودروي سمند در شهر هست براي باباي تو، فقط بيخيال من شو اما او باز هم بيخيال نشد و شروع به كتك زدن من كرد و من هم يكدفعه با چاقويي كه همراه ام داشتم وي را زدم. اصلا متوجه نشدم كه چه طور چاقو به گردنش اصابت كرد. يك لحظه عصبانيت كار دستم داد و اي كاش هيچوقت دست به چاقو نمي شدم. حالا هم از سوي اولياي دم درخواست بخشش و گذشت دارم.

در ادامه او با حكم قضایی و به دليل درخواست اولياي دم به قصاص محكوم شد. حكم صادره در شعبه 20 دیوان عالی كشور مهر تأیید خورد و حميد پای چوبه دار رفت اما اجرای حكم به تعویق افتاد. مدتی بعد مانی برای دومین بار پای چوبه دار رفته بود كه توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب كند و به اين صورت به زندگی بازگردد.


جلب رضايت دو ميلياردي

وی هفته گذشته به دليل جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه كیفری یك استان تهران به رياست قاضي محسن زالي بوئيني و مستشاري قاضي دلداري، براي آخرين بار پای میز محاكمه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: باور كنید قصد كشتن سروش را نداشتم. من او را نمی‌شناختم و دلیلی برای كشتن او نداشتم. با دوستم صمد تلفنی صحبت می‌كردم كه یك باره سروش یقه‌ام را گرفت. من و دوستانم همیشه با لهجه اصفهانی دوستمان را سمن صدا می‌زدیم ولی سروش فكر كرده بود من درباره سمند پدرش صحبت می‌كنم. سروش به من تهمت زد و گفت قصد دزدیدن سمند پدرش را دارم. هرچه به او گفتم اشتباه می‌كند و من مشغول صحبت كردن با دوستم صمد بودم، قبول نكرد. او می‌گفت من با دوستم درباره ماشین سمند پدرش حرف می‌زدم و قصد سرقت داشتم. او با مشت و لگد به جانم افتاد و من برای این‌كه از خودم دفاع كرده باشم چاقو كشیدم. من اصلا متوجه نشدم چاقو چطور به گردن سروش خورد.

متهم در حاليكه اشك از چشمانش جاري شده بود ادامه داد: در حاليكه تمام سعي و تلاش ام را بسته بودم براي رهايي از قصاص رضايت بگيرم از همه جا نااميد شده بودم و چند روز تا اجرای حكم قصاص نمانده بود كه وضعیت روحی آشفته‌ای داشتم و به خاطر دو فرزندم نمی‌خواستم بمیرم. از هم‌بندی‌هایم شنیده بودم اگر جرم جدیدی را گردن بگیرم حكم قصاصم به تعویق می‌افتد. وقتی متوجه شدم چند زندانی از داخل زندان با وعده برنده شدن در قرعه‌كشی اینترنتی از افراد بیرون از زندان كلاهبرداری كرده‌اند به دروغ گفتم با آنها همدست بوده‌ام اما من در این پرونده دستی نداشتم و بی‌دلیل بعد از محاكمه به یك سال زندان و رد مال 42 میلیون تومانی محكوم شدم. من و خانواده‌ام با سختی فراوان توانستیم دیه دو میلیاردی را فراهم كنیم. سه خواهر و پنج برادر دارم كه آنها با اقوام و بستگان كمك كردند و با دریافت دو وام 300 میلیون تومانی توانستند مبلغ دیه دو ميليارد توماني را فراهم كنند. حالا دیگر توان پرداخت 42 میلیون تومان را ندارم. دو پسر شش و هشت ساله دارم و سالهاست كه آرزوي يك بار به آغوش كشيدن آنها بر دلم مانده است. وقتی به زندان افتادم پسر كوچكم تازه متولد شده بود. او حالا به افسردگی مبتلا شده و از قضات دادگاه تقاضا دارم به خاطر فرزندم در مجازاتم تخفیف قائل شوند. من قبل از این ماجرا جوشكار بودم و می‌خواهم بعد از آزادی از زندان كار كنم تا بتوانم بدهی‌هایم را بپردازم. شش سالی كه در زندان بودم به خاطر دوری از خانواده خیلی عذاب كشیدم و به اندازه كافی تنبیه شدم.

در پایان جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند تا براي سرنوشت متهم تصميم گيري كنند.

تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید