سه شنبه، 18 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » قضایی و حقوقی » این مرد دختران را با کتاب فریب می داد/ شربت را خوردم و بیهوش شدم و او مرا...

این مرد دختران را با کتاب فریب می داد/ شربت را خوردم و بیهوش شدم و او مرا...

0
352
کد خبر: 21871

دام گستردن برای سوء‌استفاده


میار: شبکه‌های اجتماعی بسان تیغ دو دمی می‌مانند که هم نقش مخرب دارند و هم می‌توانند نقش مثبت و سازنده ایفا نمایند. نقش مثبت این قبیل رسانه‌های مجازی، آگاهی بخشی، خبررسانی و ارتقا سطح افکار و اندیشه مخاطبان است. در جوامعی مثل جامعه ما که عموم مردم برای بخش فرهنگی زندگی خود کمترین هزینه را می‌پردازند و رغبتی به مطالعه نشان نمی‌دهند و یا آنقدر در زندگی روزمره خود گرفتارند و دست و پا می‌زنند که اصلاً فرصت و فراغتی برای چنین کاری پیدا نمی‌کنند، رد و بدل و دست به‌دست شدن متن‌ها و کلیپ‌هایی که بار معنایی و آگاهی بخشی دارند، می‌‌توانند بخشی از این خلأ را پر کنند اما این شبکه‌ها جنبه‌های منفی فراوانی نیز دارند.

امروزه در دادگاه‌های کیفری استان، در کنار پرونده‌های جنایی و مالی، یکی از موضوعاتی که آمار بالایی از پرونده‌ها را به خود اختصاص می‌دهد، پرونده‌های منافی عفت است. دختران و زنانی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند و چون هیچ ملجأ دیگری نمی‌یابند به دادگاه‌های کیفری استان پناه می‌آورند. غالب این موارد در اثر ارتباطات ناسالمی است که یا در بطن اجتماع شکل می‌گیرد یا در متن شبکه‌های مجازی. در پرونده‌‌ای دختری شکایت کرده بود از طریق فضای مجازی با پسری دوست شده است. پسری که خود را دانشجوی رشته پزشکی به وی معرفی کرده و پس از ملاقات اولیه در رفت و آمدهای بعدی که با هم داشته‌اند، همیشه کتاب‌های قطور پزشکی با متن انگلیسی و اشکالی از آناتومی انسان همراه داشته و خود را به عنوان دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران به وی معرفی کرده است. به واسطه این فریبکاری چند باری با هم به پارک، کوه و کافه تریا رفته‌اند. هر بار که این دختر خانم می‌گفته می‌خواهد خانواده پسر را ببیند، او بهانه می‌آورده و می‌گفته پدر و مادرش شهرستان هستند. هر وقت تهران بیایند حتماً او را پیش آنها خواهد برد. تا اینکه پس از حدود چهار ماه یک روز به دختر خانم گفته، پدر و مادرش از شهرستان آمده‌اند. آنها را برده خانه یکی از دوستانش و وقتی موضوع را به آنان گفته پدر و مادرش نیز ابراز علاقه کرده‌اند که عروس آینده خود را ببینند. با این فریبکاری دختر بیچاره را به منزل دوستش کشانده است. وقتی به آنجا رفتند دیده خانه خالی است و کس دیگری آنجا نیست. پرسیده پس پدر و مادرت کجا هستند. پسر گفته رفتند بازار خرید کنند و تا شما یک شربت بخورید، بر می‌گردند. وقتی شربت را خورده احساس کرده سرش سنگین شده است و بعد بی‌هوش شده و زمانی که به خودش آمده دیده، کار از کار گذشته است. در منزل تنهاست و کسی غیر از خود او نیست. بعد از آن روز هرچه دنبال پسر گشته هیچ اثر و نشانی از وی نیافته است. هر بار هم که زنگ زده تلفنش خاموش بوده است. در این مدت از ترس آبرویش حتی جرأت نکرده موضوع را به خانواده خود بگوید و آمده دادگاه تا شکایت کند. پس از اخذ مشخصات، پرسیدم چند کلاس سواد داری؟ گفت دیپلمه است. گفتم اگر خودت دانشجوی رشته پزشکی بودی و یک پسر دیپلمه بیکار می‌آمد به خواستگاری شما آیا ازدواج با او را می‌‌پذیرفتی؟ خیلی قرص و محکم گفت نه به هیچ وجه؟ گفتم چرا مگر چه منعی دارد؟ گفت آخه ایشان که هم شأن من نیستند. گفتم پس چطور توقع داشتی یک دانشجوی رشته پزشکی حاضرشود با شما ازدواج کند؟ گفت آخر او از وضعیت خانوادگی و تحصیلات من که نپرسید. همان اول آشنایی به من پیشنهاد ازدواج داد. گفتم چطور در مخیله‌تان خطور نکرد کسی که هنوز هیچ شناختی نسبت به شما ندارد حاضر می‌شود به همین راحتی به شما پیشنهاد ازدواج بدهد؟ آیا فکر نمی‌کردی قصد فریب دادن شما را دارد؟ پاسخی نداشت. پس از اخذ مشخصات کامل متهم، شماره تلفن همراه، آدرس و مشخصات منزل، نهایتاً با چهره نگاری، متهم شناسایی و دستگیر شد و در رسیدگی مشخص گردید چند نفر دیگر را هم به همین نحو فریب داده است!

دکترمحمدباقر قربانزاده؛ رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید