دوشنبه، 31 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » آواز مرگ پدرخوانده| پرونده ای کامل برای بررسی قتل ناپدری به دست خواننده معروف+ تصاویر ویژه

آواز مرگ پدرخوانده| پرونده ای کامل برای بررسی قتل ناپدری به دست خواننده معروف+ تصاویر ویژه

0
1 169
کد خبر: 11845
میار: رسیدگی به پرونده های جنجالی آن هم وقتیکه با یک فرد مشهور طرف باشید برای قضات و وکلا از سخت ترین کارهای دنیاست. هیجانی که برای عوام پشت این پرونده ها نشسته است خواهی نخواهی تاثیری هرچند ناچیز روی قضات و وکلا نیز می گذارد. در این یادداشت رجوعی کرده ایم به پرونده قتل پدرخوانده رپر معروف که همچنان پس از این همه مدت مردم دوست دارند از پشت پرده این همه سر و صدا برای یک قتل سر در بیاورند. 
ماجرای قتل پدرخوانده

رسیدگی به این پرونده از روزسه‌شنبه 28 مرداد ماه سال جاری  و همزمان با انتقال پیکر نیمه جان مرد 66 ساله‌ای به بیمارستان فیروزگر تهران آغاز شد. این درحالی بود که مرد مصدوم به هویت هوشنگ قبل از مرگش اعلام کرده بود از سوی پسر همسرش که یکی از خوانندگان رپ ایران است هدف ضربه‌های مهلکی قرار گرفته است. سه روز بعد از این ماجرا، هوشنگ روی تخت بیمارستان جان باخت و بازپرس سید سجاد منافی آذر دستور بازداشت خواننده جوان را به اتهام قتل صادر کرد. متهم 26 ساله، فردای روزی که بازداشت شده بود در دادسرا حضور یافت و قبل از تفهیم اتهام قتل عمدی توسط بازپرس پرونده اش ماجرا را اینگونه شرح داد: زمانی که از فوت شوهر مادرم با خبر شدم به کلانتری 145 ونک رفتم تا همه چیز را درباره اتفاقی که افتاده بود توضیح بدهم.چراکه من وپدرخوانده‌ام با هم رفیق بودیم و به هیچ عنوان قصد کشتن او را نداشتم.ضمن اینکه همه می‌دانند خیلی هم دوستش داشتم.

زمانیکه بازپرس از او می پرسد پس چه اتفاقی افتاد حمیدرضا اینگونه می گوید: فقط می‌خواستم او را بترسانم. آن هم برای اینکه مادرم را مورد ضرب و شتم قرارداده بود. البته آن‌طور که به من گفتند اورژانس هم دیر به محل رسیده بود. 12 سال با او زندگی کردم و مثل دو تا دوست بودیم. دو روز قبل از حادثه که تلفن همراهش خراب شد با اینکه آن زمان وضع مالی خوبی نداشتم اما برایش یک گوشی به سلیقه خودش خریدم اما او طی این 12 سال که با مادرم زندگی می‌کرد همیشه او را کتک می‌زد. حتی زمانی که به آلمان می‌رفتند.البته مادرم به ما چیزی نمی‌گفت ولی ما بخوبی می‌دانستیم چه اتفاقی افتاده است.

متهم در مورد حادثه نیز اینگونه توضیح می دهد: شب قبل مادرم و همسرش یک مهمان از آلمان داشتند. مادرم با من تماس گرفت که میهمانشان را به فرودگاه ببرم اما چون وسیله نداشتم این کار را خود مادرم انجام داد. صبح ساعت 7 بود که برادرم از امریکا تماس گرفت وخبرداد که بازهم مادرمان کتک خورده است.با شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم. می‌دانستم مادرم به خاطر بردن میهمانش به فرودگاه بیدار است.به همین خاطر به او زنگ زدم و حالش را پرسیدم که درباره کتک خوردن چیزی نگفت.با این حال قرار شد آن روز برای برداشـــــــــتن لباس هایم به خانه بروم. ظهر بود که مادرم تماس گرفت وگفت که معلم آوازش زودتر می آید.به همین خاطر از  من خواست زودتر به خانه بروم. این‌طور شد که ازدفتر شرکتم خارج شده و راهی خانه مادرم شدم. همین که وارد خانه شدم، هوشنگ را دیدم که روی مبل سمت چپ نشسته بود. ظهر 24 مرداد بود. به او گفتم مگر قرار نبود مادرم را کتک نزنی. او هم گفت: زدم که زدم. از این حرفش خیلی ناراحت شدم و گلدان شیشه‌ای روی میزآشپزخانه را برداشته و به طرفش پرتاب کردم. البته طوری هدف گرفتم که گلدان به سمت راست مبل بخورد و به او اصابت نکند. همان موقع او خواست بلند شود و به من هجوم بیاورد که به طرفش رفتم. مادرم با دیدن این صحنه بین ما قرار گرفت و سعی کرد به دعوا خاتمه دهد. با این حال ضربه‌ای به صورت هوشنگ زدم و درحالی که به خاطر وجود مادرم نمی‌توانستم خوب ببینم، دهان و دماغ او را گرفتم. با سر و صدای ما همسایه‌ها زنگ خانه را به صدا درآوردند. من او را رها کردم. مادرم به سمت در رفت و هوشنگ در این فرصت به سمت آشپزخانه رفت تا چاقو بردارد که مانعش شدم. او هم لیوان آبی که روی میز آشپزخانه بود را برداشت. اما چون داخل لیوان آب بود لیز خورد و من توانستم آن را از دستش بگیرم. در این میان بود که همسایه‌ها آمدند و ما را از هم جدا کردند. اما او همچنان فحاشی می‌کرد که من و مادرم از خانه خارج شدیم. می‌دانم که همسایه‌ها چند ساعتی نزد پدرخوانده‌ام بودند و بعد هم او را ساعت 3 بعد از ظهر همان روز به بیمارستان فیروزگر انتقال دادند. البته من شنیدم که اورژانس خیلی دیر کرده بود.

در همان موقع از متهم در زمینه ضرباتی که به سر مقتول وارده شده بود می پرسند و حمیدرضا پاسخ می دهد: زمانی که مادرم بین ما بود، او سعی می‌کرد که به هر طریقی از جا بلند شود و مرا بزند. تصور می‌کنم در این گیر و دار سرش به دکور یا مبل یا دیوار خورده باشد.

با این وجود پس از اعلام جوابیه پزشکی قانونی به بازپرس پرونده مشخص شد علت فوت وارد شدن ضربه جسم سخت به آهیانه سمت راست سر مقتول بوده است و همین موضوع باعث شده متهم همچنان در زندان باشد در حالیکه بیش از دو ماه از ماجرا می گذرد و اولیای دم هوشنگ نیز همگی درخواست خود را مبنی بر قصاص عامل مرگ عزیزشان به بازپرس اعلام نموده اند.

گفت و گويي كوتاه با يك وكيل
آقاي مجيد امجد يكي از وكلايي هستند كه در پرونده هاي آدم مشهور ها داخل شدند و خواستند از موكل شان نامي نبرند و ما هم پذيرفتيم كه ايشان از روند وكالت در اين پرونده ها به ما بگويند.
ايشان در زمينه ارجاع پرونده آدم معروف ها به يك وكيل مي گويند: همه عجول هستند و مي خواهند به هر نحوي كه شده است اين پرونده به سرانجام برسد. براي وكيل هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفي. جنبه منفي اش اين است كه انتظار ها در اين نوع پرونده ها بالا مي رود. خيلي ها انتظار دارند يكي دو هفته اي تكليف پرونده مشخص شود اما خب قانون براي همه يكي است و قانون معروف و غير معروف نمي شناسد. مثلا فرض كنيد موكل من در مظان اتهام به قتل باشد. شما برو اسناد تمامي ملك هاي زمين را جمع كن و بياور، خب يك نفر كه اتهام ش قتل است به اين راحتي آزاد نخواهد شد. چه كسي مي تواند او را آزاد كند تا وقتي كه تحقيقات در پرونده تكميل نشده و هنوز مشخص نيست كه واقعا اتهام موكل چيست. از طرفي رسانه ها نيز دائم پيگير هستند و پيگيري مي كنند كه اين خودش خللي ايجاد خواهد كرد.

اين وكيل پايه يك دادگستري در ادامه با اشاره به اينكه بعضي چيزها در پرونده هست كه بايد محرمانه بماند مي گويد: وكيل حق ندارد خيلي از چيزها را براي رسانه ها و مردم توضيح بدهد. خيلي از موارد در پرونده محرمانه هستند و اصلا شايد موردي در پرونده باشد كه از نظر شخصيتي براي موكل به صلاح نباشد در رسانه ها بيان شود. بالاخره انتظار هست كه به زودي موكل رهايي پيدا كند و بايد به اين فكر كنيم كه يك روز آدم معروف به اجتماع باز خواهد گشت و آبروي ش را بايد در اين مدت حفظ كند. پس خيلي از چيزها به صلاح نيست در رسانه ها گفته شود. در ضمن مردم ما علم حقوقي ندارند و همين باعث مي شود كه آنها فكر كنند اين آدم معروف حالا بايد آزاد شود. خيلي از مشاوره هاي تلويزيوني و همچنين چيزهايي كه در فيلم هاي وطني مي بينيم اشتباه است و آنها از قانون واقعا سر در نمي آورند.

از پرونده حميدرضا صفت چه خبر؟
با وكيل حميدرضا، آقاي عسگر قاسمي آقباش نيز در زمينه پرونده اين خواننده معروف صحبت كرديم كه ايشان اذعان داشتند همچنان پرونده در جريان است و براي اعلام نظريه قطعي پزشكي قانوني منتظر هستيم. بنابر اظهارات اين وكيل پايه يك دادگستري قرار است پرونده در زمينه پزشكي توسط يك هيئت كارشناسي به صورت دقيق مورد بررسي قرار بگيرد و مشخص شود كه در اين اتفاق عمدي در كار بوده است يا خير.

در نتيجه همچنان بايد منتظر باشيم تا ببينيم نتيجه اين پرونده به كجا خواهد رسيد و آيا حميدرضا مي تواند با تلاش هاي گسترده اي كه در زمينه پرونده اش صورت گرفته است از اتهام قتل عمدي نجات پيدا كند يا خير.

چرا زودي عصباني مي شويمدر ادامه پرونده به سراغ يكي از قضات باسابقه دادگاه كيفري يك استان تهران رفتيم. قاضي كيخا با سابقه اي طولاني در امر قضاوت معتقد است كه ما ايراني ها انسان هايي هستيم كه خشونت در وجودمان نهادينه شده است. او در اين زمينه اينگونه نوشت: چرا بايد ما ايراني ها زود عصباني بشويم و از كوره در برويم در حاليكه بيشترين پرونده هاي قتل ما به خاطر خشم و سر موضوعاتي باور نكردني به وقوع نشسته است. يكي از آن عوامل عدم آموزش سبك زندگي درست است. به مردم آموزش داده  نمي شود درست زندگي كنند. چرا بايد جوان ما چاقو با خود حمل كند در حاليكه چاقو و اسلحه در كشور ما قدغن است، به دليل عدم احساس امنيت و به دليل اينكه اصلا اجتماعي نيستيم. مردم ما ياد نگرفته اند اجتماعي باشند و همينكه موضوعي پيش مي آيد زود از كوره در مي روند و در برخي موارد دست به چاقو مي شوند در حاليكه كشورهايي هستند كه حمل سلاح سرد قانوني است.

به نحوه بازي كردن ها و بردن هاي ما نگاه كنيد. در فوتبال ايراني افتضاح هستند چون يك كار گروهي است اما در ورزشي تك نفره مثل كشتي عالي عمل مي كنند چون روحيه اجتماعي پاييني دارند و نمي توانند با هم همكاري كنند. همين چند وقت پيش بود كه پسر جواني را به دادگاه آوردند كه اتهام ش قتل بود. از او پرسيديم چطور او را كشتي گفت يك چاقو در كيف كوله پشتي مدرسه ام گذاشتم و سرقرار رفتم. و همين شده بود كه اين پسر جوان دوستش را سر قرار دعوا به قتل رسانده بود، آن هم بعد از زنگ مدرسه.

بيشتر قتل ها در يك لحظه رخ مي دهند. چراكه جوانان ما نمي توانند يكديگر را تحمل كنند و در يك لحظه فاجعه را مي آفرينند. آموزش درستي از روش زندگي نديده اند و در دعوا هايي كه با دوستانشان انجام مي دهند چاقو مي برند چراكه پرخاشگري در نهاد ماست. سريال ها و تلويزيون ما اين بلا را سر جوانان ما درآورده است. نه تنها آموزش درستي نمي دهد بلكه اتفاق هايي را رقم مي زند كه مصداق آن مي شود پرونده اي كه ما همين چند وقت پيش رسيدگي كرديم. عليه سريال 5كيلومتر تا بهشت شكايتي مطرح شده بود در زمينه اينكه يك پسر با ديدن اين فيلم تشويق شده بود خودش را دار بزند در حاليكه چنين فيلمي حتي علامت سني نيز نداشت، من براي اين پرونده كه در دادسرا تبرئه شده بود نقض گرفتم چراكه اعتقاد داشتم ديدن اين فيلم سبب شده بود يك پسربچه نوجوان خودش را دار بزند.

مردم ما آموزش لازم دارند و بايد ياد بگيرند روش و سبك درست زندگي كردن را. خشم مردم آن چنان آني به وقوع مي پيوندد كه حتي خود قاتل هم يادش نمي ماند چه كرده است و دقيقا خودشان نيز مي گويند جنون آني مرا گرفت. همين هفته پيش هم پرونده اي داشتيم كه قاتل چندين ضربه به مقتول زده بود اما مي گفت من يكي دو ضربه زدم و جالبتر اينكه ضربات را به جاهاي متفاوت و حساسي زده بود اما مي گفت من دو ضربه زدم و اينگونه سعي مي كرد گناه خودش را سبك كند. حتما بايد نهاد هايي مثل آموزش و پرورش و به ويژه رسانه ها در اين ماجراها وارد شوند و كارهاي اساسي انجام شود.

قانون به كارگيري سلاح اصلاح شد
مجلس شورای اسلامی ایران ۳ آبان امسال، طرح الحاق دو تبصره به ماده ۶۱۷ قانون مجازات اسلامی را تصویب کرد. این طرح که از سوی شورای نگهبان اعاده شده بود، شرایط حمل سلاح سرد را تعیین می کند.

بر اساس این طرح، حمل ادواتی مانند قمه، شمشیر، چاقوی ضامن‌دار، ساتور، قداره یا پنجه‌بوکس که صرفا به منظور درگیری فیزیکی و ضرب و جرح به کار برده می‌شوند، جرم محسوب و مرتکب به حداقل مجازات مقرر در این ماده محکوم می‌گردد. واردات، تولید و عرضه این سلاح‌ها نیز ممنوع است و مرتکب به جزای نقدی درجه ۶ محکوم و حسب مورد این سلاح‌ها به نفع دولت ضبط یا معدوم می‌شود.

این طرح با توجه به افزایش قابل توجه آمار قتل‌هایی که با سلاح سرد انجام شده است، به تصویب رسید. بنا بر گزارش سازمان پزشکی قانونی ایران طی ۱۰ سال منتهی به ۱۳۹۲ شمسی بیش از ۱۰ هزار و ۶۰۰ نفر در سراسر این کشور با سلاح سرد به قتل رسیده‌اند.
پرونده هايي كه به واسطه معروف بودن كيس هاي شان جنجالي مي شوند زياد هستند و واقعا آنها در اقدامي نسنجيده به وقوع پيوسته اند. از اين دست پرونده ها در كشور مان هراز گاهي داشته ايم و اگرچه در ابتدا پرونده حميدصفت را براي تان مثال زديم اما هنوز هم پرونده پزشك تبريزي معروف كه با انگيزه مرموز قصد داشت اهالي خانه اش را قتل عام در جريان است اگرچه در آخر كار او موفق به كشتن تنها دو نفر شد و توانست مادربزرگ و همسرش را بكشد. معمولا در اين پرونده ها برخلاف جرياني كه تعريف كرديم انگيزه اي بيان نمي شود و حتي گاهي اوقات پرونده اي مطرح مي شود كه بر عليه يك فيلم مطرح شده است. مثل موردي كه قاضي كيخا به آن اشاره كرد و اين پرونده ها نيز به دليل شناخت كثرت مردم از موضوع جنجال به پا مي كنند و خواه ناخواه رسيدگي به آنها با جنجال همراه مي شود.
دسته بندی: اجتماعی / اسلاید شو / جالب
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید