میار: تازه 17 ساله شده بودم و در مقطع سوم دبیرستان تحصیل می کردم که با یکی از دانش آموزان مدرسه مان دوست شدم. به نظرم دختر خوبی می آمد، به من محبت می کرد و علاقه داشت. مدتی از دوستی مان گذشت تا این که متوجه شدم او با پسری رابطه دارد و در راه مدرسه و ...

میار: رسیدگی به این پرونده از زمانی شروع شد که مرد جوان متوجه شد همسرش ناپدید شده است، او خیلی زود به كلانتري 108 نواب مراجعه و ادعا کرد همسرش با کلی طلا و پول از خانه فرار کرده و بعد از مدتي هم گوشي اش خاموش شده و از او هيچ خبري نيست. به دليل اينكه ...

میار: مردی که حوالی پمپ بنزین پاسداران، مقابل چشمان شاهدان همسرش را به طرز فجیعی کشته و خودزنی کرده بود محاكمه شد. مردي كه سال 90 جلوي چشمان عابران پياده با چاقو سلاخي به جان زنش افتاده و او را با هشت ضربه چاقو كشته بود ديروز صبح در شعبه دوم دادگاه كيفري ...

میار: سرهنگ علی اکبر بای فرمانده انتظامی شهرستان رامیان روز چهارشنبه گفت: اوایل مرداد امسال با سقوط یک دستگاه خودرو به دره ای در یکی از روستاهای شهرستان رامیان، جسد سوخته یک مرد نیز در خودرو پیدا شد. وی افزود: با توجه به حساسیت موضوع و برخی شواهد که ...

میار: حکم اعدام مرد جوانی که به‌خاطر سوء ظن به همسرش در جنایتی هولناک پسر جوانی را با شلیک اسلحه به قتل رسانده امروز در زندان کرج اجرا می‌شود. این جنایت در سال 93 اتفاق افتاده بود و قاتل به‌نام کامران در جریان یک نزاع خونین در کمالشهر کرج جوانی به‌نام ...

میار: ماجراي اين پرونده به 22 بهمن ماه سال 90 باز مي گردد اما ماجرايي كه مهمتر از موضوع پرونده امروز بود مربوط به قتل هايي مي شود كه پيش زمينه تشكيل پرونده امروز بود. در اين پرونده مردي متهم است برادر خود را به همراهي دوستش كشته است و پيش زمينه اين قتل ...

میار: مدام زیر لب حرف می زد و نگاهش را به چهره خسته مادر دوخته بود. اشک پهنه صورتش را خیس کرده بود. زن جوان که برای طرح شکایت از جوان 25 ساله ای که برای او ایجاد مزاحمت کرده بود در دادگاه حضور داشت این گونه قصه زندگی اش را تعریف کرد و گفت: بومی این شهر ...

میار: قاضی دادگاه کیفری که دو مرد را به اتهام تعرض به کودکی محاکمه کرده بود، هرچند پرونده را مختومه اعلام کرد، اما هشدار داد که این وضعیت نمی‌تواند ادامه پیدا کند و باید کاری کرد. به گزارش میار، قاضی اصغر عبداللهی، رئیس شعبه چهار دادگاه کیفری، بعد از ...

میار: در یک خانواده سنتی در چابهار بزرگ شدم،بسیار مغرور بودم و به گفته دوستانم به هیچ پسری توجه نداشتم، با ناصر آشنا شدم. پسر خوش تیپی که هر روز سر راهم قرار می گرفت و سرانجام از من خواستگاری کرد ولی وقتی موضوع را به مادرم گفتم، به دلیل این که شغلی نداشت ...

میار: دو سال از ازدواج من و حمید می‌گذشت، زندگی خوب و شیرینی داشتیم، برای این که هم سرگرم شوم و هم بتوانم کمک ‌خرج زندگی باشم در یکی از آرایشگاه‌های شهر شروع به کار کردم، همان‌ جا بود که با پروانه آشنا شدم. او ظاهر امروزی داشت و زنی بسیار شاد و پرانرژی ...