رمان «پریشانی ماه» از جلادان داعش و زنان ایزدی میگوید
رمان «پریشانی ماه» از معصومه راهپیما با نام هنری «کهربا» توسط نشر شقایق چاپ و توزیع شدهاست، در این رمان سرگذشت عجیب یکی از زنانی را که طی حملات داعشیها مورد تجاوز وحشیانه، قرار گرفتهاست میخوانید.
به گزارش میار، معصومه راهپیما؛ معروف به کهربا، نویسنده دهه شصتی ایرانی است که تا حدودی این دهه از زندگیاش به روی آثار او سیطره دارد اما این بار او با رمان «پریشانی ماه» تغییر رویه جدی دادهاست؛ ما «کهربا» را با کتابهای گوناگونش مانند «مهر مهرویان» میشناسیم اگرچه او حالا حالاها حرف برای گفتن و نوشتن در رمانهایش دارد و با وجود زندگی متاهلیاش، همچنان دوست دارد بنویسد و کتابهایش را به دست مخاطبان ایرانی برساند.
خودش درباره زندگیاش اینچنین میگوید: متاهلم و ساکن شهر آبادان. در رشته مهندسی امور مالی تحصیل کردم اما از آنجایی که به ادبیات و داستان سرایی علاقهمند بودم از نوجوانی در این رشته مشغول به فعالیت شدم. قبل تر به صورت مجازی و در نود و هشتیها، نگاه دانلود و کافه قلم با ناممستعار (کهربا) فعالیت میکردم و بعد به طور جدی تر و با چاپ اولین رمانم به اسم «نامی» وارد عرصه نویسندگی شدم.
درواقع نامی اولین رمان کهربا است که توسط نشر سخن و در ژانر اجتماعی-عاشقانه به چاپ رسیدهاست. در این رمان نویسنده به معرفی بوشهر زیبا و مردم و آداب و رسومش میپردازد و علاوه بر آن یک ورزش مهیج به نام کایت بوردینگ را معرفی میکند. همچنین طرح جلد این رمان از بهزادی، عکاس بوشهری است.
او در رمان «پریشانی ماه» خود سراغ داستان حساسی رفتهاست تا روایتی از زندگی تلخ و سراسر از رنج و مهنت زنی را بگوید که اسیر داعشیها میشود و اصل داستان در حمله داعشیها به قسمتهای ایزدی نشین عراق اتفاق میافتد؛ طی حمله داعشیها به این مناطق مردان ایزدی همگی از دم تیغ گذرانده میشوند و زنان نیز به اسارت داعشیها در میآیند؛ توضیح اینکه ایزدیها مسلمان هستند.
بله؛ قسمتی از رمان سوم کهربا راهپیما از همان نسل کشی ایزدیان به دست داعشیها نشات گرفته است اگرچه تمام داستان اینجا تمام نمیشود و با ورود مدافعان حرم شخص اول داستان نجات داده میشود اما تا مدتها تحت تاثیر تجاوزها و حملههای داعشیها به افسردگی دچار میشود تا اینکه با یک معجزه زندگی به او روی خوشش را نجات میدهد.قبل از اثر «پریشانی ماه» آثار چاپی دیگری هم داشتهاید؟
بله، من رمان نامی را داشتم؛ در نوشتن این رمان آقای ارشد یکی از فعالان پیشرو در عرصه کایت بوردینگ به من کمک شایانی کردند که همین جا از ایشان تشکر میکنم و بعداز نامی هم به فاصله اندکی رمان «مهر مهرویان» را از همین نشر به چاپ رساندم که این رمان هم ژانر عاشقانه دارد. درواقع رمان سوم من «پریشانی ماه» است که در ژانر حماسی-اجتماعی و با درون مایه روانشناختی نوشته شده و توسط نشر شقایق به چاپ رسیدهاست؛ با اینکه نشر مرتبط نبودند و در حیطه رمانهای عامه پسند فعالیت داشتند و دارند، از رمان «پریشانی ماه» حمایت کردند. در حال حاضر نیز چند کار از نشر صدای معاصر در نوبت چاپ دارم.
دوست دارید در داستانهایتان به مخاطب چه پیامی را منتقل کنید؟
تلاش من این است که به داستان آدمهای معمولی جامعه بپردازم و معضل و ناهنجاریهای اجتماعی که ممکن است گریبانگیر هر آدمی شود مثل انتخاب اشتباه شریک عاطفی، تجاوز، خیانت، طلاق و حتی ناهنجاریهای جنسی را در سایه یک قصه آرام و گاه عاشقانه به تصویر بکشم و در داستان تک به تک معضلات را با دید دقیق روانشناسی حل و فصل کنم. بیشتر به زنهای جامعه، عاشقانههایشان و معضلات و مشکلاتی که بر سر راهشان هست میپردازم.
با اینکه نوشتن بیوگرافی در رمان نامی قابل توجه هست و در آن رمان شما به فرصت دادن به آدمها برای اعتماد دوباره صحبت کردید اما دوست دارم درباره اثر متفاوت شما یعنی «پریشانی ماه» صحبت کنیم، علت انتخاب این سوژه چه بود؟
فاصله بین آبادان و عراق تنها به اندازه یک رودخانه است که به همین دلیل (نویسنده ساکن آبادان است) همیشه به مسئله داعش حساس و پیگیر اخبار و حملات این گروهک تروریستی و اشغال سرزمین همسایه بودم، جرقه نوشتن این رمان از یکخبر کوتاه دربارهی کشتار قوم کورد تبار در شمال عراق و در شهر سنجار زده شد و من بارها خودم را جای زنان ایزدی گذاشتم که مردانشان کشتار دست جمعی میشدند و زنانشان اسیر. تخیل، واقعیت جنگ و تحقیق در کنار هم باعث نوشتن این داستان شد. به همه اینها رشادتهای مدافعانحرم را نیز اضافه کنید.
شما در داستان «پریشانی ماه» اطلاعات دقیقی با ذکر تاریخ از حملات داعش در اختیار مخاطب قرار دادید و خاطراتی از زنان ایزدی؛ این اطلاعات را چطور جمع آوری کردید؟ خانواده دکتر علی شخصیتهای اصلی رمان شما هستند؛ یعنی یک خانواده ایرانی در قلب سنجار و در میان داعشیان! تا چه حدی واقعیت را نوشتید و چقدر داستان برخواسته از خیال بود؟
وقتی موضوع رمان پریشانی ماه را انتخاب کردم، یک سری سوال طراحی و بعد شروع به تحقیق درباره کوردها، ایزدیان و جنایات داعش کردم. برای این کار خاطرات و مصاحبههای زنان ایزدی، گزارشهای کامل روزهای جنگ در سنجار و تاریخ حملات را خواندم. از طریق ایمیل با بعضی از ایزدیان صحبت کردم و چکیدهای از واقعیت را به دست آوردم. رمان شامل دو بخش است؛ در بخش اول که خانواده دکتر علی به همراه تعدادی از پزشکان دیگر از برلین برای کمکهای انسان دوستانه به سنجار سفر میکنند و داستانحمله و اسارت و تجاوز و روایت زنان ایزدی برخواسته از واقعیت است و بخش دوم که در ایران رخ میدهد ؛ تخیلی است و به اثرات روانی پس از تعرض جنسی میپردازد که در این بخش هم تحقیقات کاملی درباره تجاوز و راههای درمان افسردگی پس از آن انجام دادم.
در رمان دیدگاه سنتی خانواده ایرانی غالب است. خانوادهای که فرزندان پسر تحصیلکرده دارند و دختران خانواده خانه دار هستند! آیا شما سنت گرا هستید؟
در بیشتر مواقع خانوادههایی که متجدد هستند برخورد بهتری با دختر که قربانی تجاوز شده دارند اما تعداد این طور خانوادهها در جامعه ما که سنت گرایی به شدت بر آن سیطره دارد اندک است. به نظرم انتخاب یک خانواده سنتی و پدر سالار باعث ایجاد چالش در داستان میشد. کما اینکه در کل ماجرای تجاوز به عنف برای همه سخت و غیر قابل قبول است اما برای کسانی که سنتی هستند بیشتر. خیر سنت گرا نیستم و به عقاید همه احترام میگذارم.
پایان «پریشانی ماه» ختم به خیر میشود، به نظر شما این جریان منطقی است؟
به نظر من در داستانی که از ابتدا مخاطب با جنگ و کشتار و هزار و یک معضل روبرو بوده، خواه ناخواه به دنبال دست یافتن به آرامشی نسبی در انتهای داستان است. امید داشتن به رسیدن روزهای خوب و به دور از تنش یک نقطه مثبت در زندگی بیشترمان است.
سبک نوشتاری شما ساده و روان است. از کلمات و توصیفات سخت استفاده نمیکنید و بر عکس خیلی از نویسندگان به دنبال کلمات ثقیل نیستید. به نظر شما از بار ادبی داستان کم نمیشود؟
از دید من نویسنده در هنگام نوشتن یک داستان بلند باید به این نکته توجه داشته باشد که استفاده زیاد از کلمات سنگین و غیر مرسوم و آرایههای ادبی پیچیده باعث خستگی و دلزدگی مخاطب میشود. پس چه بهتر که داستان با زبان ساده و توصیفات معقول بیان بشود؛ طبق آنچه در جامعه کنونی روال است تا به این شکل مخاطب با هر سطح سواد و درجه اجتماعی بتواند با داستان ارتباط برقرار کند. در داستان بلند و رمان پیرنگ داستان و سیر معقولانه وقایع در کنار گفتار صحیح و روان، داستان را خواندنی و جذاب میکند نه به کار بردن کلمات عجیب و سخت.
در رمان پریشانی ماه یک نقطه قوت شبیه به «نور امید در ظلمات» به نام «مولا علی» برای آوین شخصیت اصلی زن داستان، قرار دادید. علت این کار چیست؟
برای همه ما مسلمانان مرتبه و قدرت مولا علی از ارزش ویژهای برخوردار است. از طرفی چون در داستان دکتر علی پدر خانواده مسبب مسلمان شدن همسر ایزدیش و خیلیهای دیگر است و آوین شخصیت اصلی داستان یک دختر اروپایی که فقط بعضی روایتها را درباره مولا علی از پدر شنیده اما تجربه نکردهاست، در سخت ترین شرایط نام مولا و توسل به ایشان و کمک غیر منتظره کائنات را گنجاندم؛ مثل «نور امیدی در تاریکی» و یقین به مرتبه عالی «مولا علی».
سیدخلیل موسوی نیا
به گزارش میار، معصومه راهپیما؛ معروف به کهربا، نویسنده دهه شصتی ایرانی است که تا حدودی این دهه از زندگیاش به روی آثار او سیطره دارد اما این بار او با رمان «پریشانی ماه» تغییر رویه جدی دادهاست؛ ما «کهربا» را با کتابهای گوناگونش مانند «مهر مهرویان» میشناسیم اگرچه او حالا حالاها حرف برای گفتن و نوشتن در رمانهایش دارد و با وجود زندگی متاهلیاش، همچنان دوست دارد بنویسد و کتابهایش را به دست مخاطبان ایرانی برساند.
خودش درباره زندگیاش اینچنین میگوید: متاهلم و ساکن شهر آبادان. در رشته مهندسی امور مالی تحصیل کردم اما از آنجایی که به ادبیات و داستان سرایی علاقهمند بودم از نوجوانی در این رشته مشغول به فعالیت شدم. قبل تر به صورت مجازی و در نود و هشتیها، نگاه دانلود و کافه قلم با ناممستعار (کهربا) فعالیت میکردم و بعد به طور جدی تر و با چاپ اولین رمانم به اسم «نامی» وارد عرصه نویسندگی شدم.
درواقع نامی اولین رمان کهربا است که توسط نشر سخن و در ژانر اجتماعی-عاشقانه به چاپ رسیدهاست. در این رمان نویسنده به معرفی بوشهر زیبا و مردم و آداب و رسومش میپردازد و علاوه بر آن یک ورزش مهیج به نام کایت بوردینگ را معرفی میکند. همچنین طرح جلد این رمان از بهزادی، عکاس بوشهری است.
او در رمان «پریشانی ماه» خود سراغ داستان حساسی رفتهاست تا روایتی از زندگی تلخ و سراسر از رنج و مهنت زنی را بگوید که اسیر داعشیها میشود و اصل داستان در حمله داعشیها به قسمتهای ایزدی نشین عراق اتفاق میافتد؛ طی حمله داعشیها به این مناطق مردان ایزدی همگی از دم تیغ گذرانده میشوند و زنان نیز به اسارت داعشیها در میآیند؛ توضیح اینکه ایزدیها مسلمان هستند.
بله؛ قسمتی از رمان سوم کهربا راهپیما از همان نسل کشی ایزدیان به دست داعشیها نشات گرفته است اگرچه تمام داستان اینجا تمام نمیشود و با ورود مدافعان حرم شخص اول داستان نجات داده میشود اما تا مدتها تحت تاثیر تجاوزها و حملههای داعشیها به افسردگی دچار میشود تا اینکه با یک معجزه زندگی به او روی خوشش را نجات میدهد.قبل از اثر «پریشانی ماه» آثار چاپی دیگری هم داشتهاید؟
بله، من رمان نامی را داشتم؛ در نوشتن این رمان آقای ارشد یکی از فعالان پیشرو در عرصه کایت بوردینگ به من کمک شایانی کردند که همین جا از ایشان تشکر میکنم و بعداز نامی هم به فاصله اندکی رمان «مهر مهرویان» را از همین نشر به چاپ رساندم که این رمان هم ژانر عاشقانه دارد. درواقع رمان سوم من «پریشانی ماه» است که در ژانر حماسی-اجتماعی و با درون مایه روانشناختی نوشته شده و توسط نشر شقایق به چاپ رسیدهاست؛ با اینکه نشر مرتبط نبودند و در حیطه رمانهای عامه پسند فعالیت داشتند و دارند، از رمان «پریشانی ماه» حمایت کردند. در حال حاضر نیز چند کار از نشر صدای معاصر در نوبت چاپ دارم.
دوست دارید در داستانهایتان به مخاطب چه پیامی را منتقل کنید؟
تلاش من این است که به داستان آدمهای معمولی جامعه بپردازم و معضل و ناهنجاریهای اجتماعی که ممکن است گریبانگیر هر آدمی شود مثل انتخاب اشتباه شریک عاطفی، تجاوز، خیانت، طلاق و حتی ناهنجاریهای جنسی را در سایه یک قصه آرام و گاه عاشقانه به تصویر بکشم و در داستان تک به تک معضلات را با دید دقیق روانشناسی حل و فصل کنم. بیشتر به زنهای جامعه، عاشقانههایشان و معضلات و مشکلاتی که بر سر راهشان هست میپردازم.
با اینکه نوشتن بیوگرافی در رمان نامی قابل توجه هست و در آن رمان شما به فرصت دادن به آدمها برای اعتماد دوباره صحبت کردید اما دوست دارم درباره اثر متفاوت شما یعنی «پریشانی ماه» صحبت کنیم، علت انتخاب این سوژه چه بود؟
فاصله بین آبادان و عراق تنها به اندازه یک رودخانه است که به همین دلیل (نویسنده ساکن آبادان است) همیشه به مسئله داعش حساس و پیگیر اخبار و حملات این گروهک تروریستی و اشغال سرزمین همسایه بودم، جرقه نوشتن این رمان از یکخبر کوتاه دربارهی کشتار قوم کورد تبار در شمال عراق و در شهر سنجار زده شد و من بارها خودم را جای زنان ایزدی گذاشتم که مردانشان کشتار دست جمعی میشدند و زنانشان اسیر. تخیل، واقعیت جنگ و تحقیق در کنار هم باعث نوشتن این داستان شد. به همه اینها رشادتهای مدافعانحرم را نیز اضافه کنید.
شما در داستان «پریشانی ماه» اطلاعات دقیقی با ذکر تاریخ از حملات داعش در اختیار مخاطب قرار دادید و خاطراتی از زنان ایزدی؛ این اطلاعات را چطور جمع آوری کردید؟ خانواده دکتر علی شخصیتهای اصلی رمان شما هستند؛ یعنی یک خانواده ایرانی در قلب سنجار و در میان داعشیان! تا چه حدی واقعیت را نوشتید و چقدر داستان برخواسته از خیال بود؟
وقتی موضوع رمان پریشانی ماه را انتخاب کردم، یک سری سوال طراحی و بعد شروع به تحقیق درباره کوردها، ایزدیان و جنایات داعش کردم. برای این کار خاطرات و مصاحبههای زنان ایزدی، گزارشهای کامل روزهای جنگ در سنجار و تاریخ حملات را خواندم. از طریق ایمیل با بعضی از ایزدیان صحبت کردم و چکیدهای از واقعیت را به دست آوردم. رمان شامل دو بخش است؛ در بخش اول که خانواده دکتر علی به همراه تعدادی از پزشکان دیگر از برلین برای کمکهای انسان دوستانه به سنجار سفر میکنند و داستانحمله و اسارت و تجاوز و روایت زنان ایزدی برخواسته از واقعیت است و بخش دوم که در ایران رخ میدهد ؛ تخیلی است و به اثرات روانی پس از تعرض جنسی میپردازد که در این بخش هم تحقیقات کاملی درباره تجاوز و راههای درمان افسردگی پس از آن انجام دادم.
در رمان دیدگاه سنتی خانواده ایرانی غالب است. خانوادهای که فرزندان پسر تحصیلکرده دارند و دختران خانواده خانه دار هستند! آیا شما سنت گرا هستید؟
در بیشتر مواقع خانوادههایی که متجدد هستند برخورد بهتری با دختر که قربانی تجاوز شده دارند اما تعداد این طور خانوادهها در جامعه ما که سنت گرایی به شدت بر آن سیطره دارد اندک است. به نظرم انتخاب یک خانواده سنتی و پدر سالار باعث ایجاد چالش در داستان میشد. کما اینکه در کل ماجرای تجاوز به عنف برای همه سخت و غیر قابل قبول است اما برای کسانی که سنتی هستند بیشتر. خیر سنت گرا نیستم و به عقاید همه احترام میگذارم.
پایان «پریشانی ماه» ختم به خیر میشود، به نظر شما این جریان منطقی است؟
به نظر من در داستانی که از ابتدا مخاطب با جنگ و کشتار و هزار و یک معضل روبرو بوده، خواه ناخواه به دنبال دست یافتن به آرامشی نسبی در انتهای داستان است. امید داشتن به رسیدن روزهای خوب و به دور از تنش یک نقطه مثبت در زندگی بیشترمان است.
سبک نوشتاری شما ساده و روان است. از کلمات و توصیفات سخت استفاده نمیکنید و بر عکس خیلی از نویسندگان به دنبال کلمات ثقیل نیستید. به نظر شما از بار ادبی داستان کم نمیشود؟
از دید من نویسنده در هنگام نوشتن یک داستان بلند باید به این نکته توجه داشته باشد که استفاده زیاد از کلمات سنگین و غیر مرسوم و آرایههای ادبی پیچیده باعث خستگی و دلزدگی مخاطب میشود. پس چه بهتر که داستان با زبان ساده و توصیفات معقول بیان بشود؛ طبق آنچه در جامعه کنونی روال است تا به این شکل مخاطب با هر سطح سواد و درجه اجتماعی بتواند با داستان ارتباط برقرار کند. در داستان بلند و رمان پیرنگ داستان و سیر معقولانه وقایع در کنار گفتار صحیح و روان، داستان را خواندنی و جذاب میکند نه به کار بردن کلمات عجیب و سخت.
در رمان پریشانی ماه یک نقطه قوت شبیه به «نور امید در ظلمات» به نام «مولا علی» برای آوین شخصیت اصلی زن داستان، قرار دادید. علت این کار چیست؟
برای همه ما مسلمانان مرتبه و قدرت مولا علی از ارزش ویژهای برخوردار است. از طرفی چون در داستان دکتر علی پدر خانواده مسبب مسلمان شدن همسر ایزدیش و خیلیهای دیگر است و آوین شخصیت اصلی داستان یک دختر اروپایی که فقط بعضی روایتها را درباره مولا علی از پدر شنیده اما تجربه نکردهاست، در سخت ترین شرایط نام مولا و توسل به ایشان و کمک غیر منتظره کائنات را گنجاندم؛ مثل «نور امیدی در تاریکی» و یقین به مرتبه عالی «مولا علی».
سیدخلیل موسوی نیا
آدرس کوتاه خبر: