مرد مسيحي از من خواست درازاي نيم ميليون همسرم را به او بدهم/ در تهران رخ داد
میار: تحقیقات پلیسی نشان میدهد انگیزه اش از قتل، سرقت بوده اما خودش ادعای دیگری دارد و میگوید: در دفاع از ناموسم مرتكب قتل شدم. پس از جنایت جسد دوستش را در موتورخانه دفن كرد و تصور نمیكرد راز قتل خیلی زود فاش شود.
به گزارش میار و به نقل از جام جم، امیر 40 بهار از زندگیاش گذشته، اما چهره در هم تكیده اش او را سالها بیشتر از سنش نشان میدهد. او متاهل بوده و دختری 9 ساله و پسری 18 ساله دارد وبه اتهام قتل مرد 45 ساله كه ارمنی و دوستش بود بازداشت شد. او اعتراف كردكه دوستش را با میله آهنی كشته و در موتورخانه ساختمان محل زندگیاش دفن كرده و خودرو و وسایل مقتول را دزدیده است. با اعتراف متهم، جسد مقتول نیز كشف شد. او در جریان تحقیقات قضایی به ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران گفت: من و مقتول هردو معتاد بودیم. آن روز مقداری زیورآلات خریدم . دوستم را به خانه ام دعوت كردم تا اموال را ارزیابی كند كه بعد از بررسی اموال گفت بدلی است و من میخواهم سرش كلاه بگذارم. او مدام به خاطر زندگیام تحقیرم میكرد و میگفت اجازه بده من با همسرت دوست باشم و 500 هزارتومان به تو میدهم. همین باعث خشم من و قتل او شد.
مردم اعصاب ندارند!
بازپرس ساسان غلامي از شعبه سوم دادسراي ناحيه 27 تهران به جام جم گفت: در این پرونده شاهد این هستیم كه مرد 40 ساله به دلیل اعتیاد به شیشهای كه داشته، دست به قتل دوست خود زده و جسد وی را در موتورخانه دفن كرده و اموال مقتول را دزدیده است. گرایش متهم پرونده به اعتیاد ،طمع ورزیدن برای یکشبه پولدار شدن و طبق اظهارات خودش مبنی براینكه مقتول همیشه به او بابت شرایط زندگیاش و مشكلات مالی كه داشته سركوفت میزده، دست به دست هم داده بود تا او نسبت به دوستش كینه به دل بگیرد و درصدد انتقام از او باشد. سرانجام در روز حادثه دوباره از سوی مقتول مورد تحقیر قرار میگیرد و زمانی كه از دوستش گفتههای ناموسی درباره همسرش میشنود، نمیتواند خشم و كینه خود را كنترل كند و دوستش را به قتل میرساند تا از كینه ای كه از وی به دل داشته رها شود .
او بدترین تصمیم زندگی خود را میگیرد و دست به جنایت میزند. خانوادهای را داغدار كرده وخودش هم گرفتار قانون میشود. در این پرونده مردی كه كشته شده جزء اقلیتهای دینی بوده و ارمنی است. طبق قانون مجازات اسلامی در اینگونه موارد طبق ماده 301، قصاص در صورتی ثابت میشود كه مرتكب، پدر یا از اجداد پدری مجنیعلیه نباشد و مجنیعلیه، عاقل و در دین با مرتكب مساوی باشد. در این گونه پروندهها قاتل قصاص نمیشود، بلكه به پرداخت دیه و حبس محكوم میشود. این در حالی است كه طبق ماده 554، براساس نظر حكومتی مقام رهبری، دیه جنایت براقلیتهای دینی شناخته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به اندازه دیه مسلمان تعیین میشود. در این پرونده متهم در برابر مجازات سه تا ده سال حبس و پرداخت دیه در حق اولیایدم قرار دارد و حكم قصاص نسبت به متهم منتفی میشود.
متاسفانه برخی افراد چون نمیتوانند خشم خود را كنترل كنند، تند خو و عصبی هستند، مهارتهای اجتماعی و فردی را برای مقابله با مشكلات به درستی آموزش ندیدهاند، ناسازگاری در زندگی خانوادگی دارند، اعتقادات دینیشان كمرنگ است، احساس كینه و نفرت در وجودشان هست و از سوی دیگران مورد تحقیر در محیط زندگی و كارقرار میگیرند،این افراد مستعد اقدامات انتقامجویانه هستند.
مصاحبه متهم با روزنامه جام جم
مقتول را میشناختی؟
یك سال پیش، زمانی كه هردو برای مصرف مواد به خانهای كه پاتوق معتادان بود، رفته بودیم، با هم آشنا شدیم. من شیشهای بودم و او علاوه برشیشه، هروئین هم مصرف میكرد. چند باردیگر با هم ملاقات كردیم و دوستیمان ادامه داشت و به رفتو آمد خانوادگی هم كشیده شد. همسر و پسرش آمریكا بودند و در تهران تنها زندگی میكردو مشغول خرید و فروش طلا، بدلیجات و نقره بود.
خودت چه كاره هستی؟
من نقاش ساختمان بودم، اما به خاطر اعتیادم كمتر كار میكردم و این اواخر هم بدلیجات خریده و با كمك دوستم میفروختم.
از شب جنایت بگو.
اوایل اردیبهشت امسال بود، بهخاطر اعتیادم، همسرو بچه هایم قهر كرده و نزد خانواده زنم رفته بودند. مادرم نیز برای چند روزی سفر رفته بود. بعداز ظهر آن روز رفتم میدان امام حسین(ع ) و از بساط فروش بدلیجات، 370 هزارتومان زیور آلات خریدم، اما در میان وسایلی كه خریدم یك پلاك طلا وجود داشت . یكی از دوستانم آن را 800 هزار تومان فروخت و 400 هزار تومان آن را به من داد. بقیه بدلیجات را به خانه بردم و به دوستم پیامك زدم و تلفنی خبر دادم كه به خانه ام بیاید . او بدلیجات را با وسایل عیارسنج طلا بررسی كرد و گفت همه بدلی اندو طلایی در كار نیست و حرفم درباره پلاك طلا را باور نكردو مدام میگفت نمیتوانی سرم كلاه بگذاری.
چطور او را كشتی؟
دوستم میگفت به یك شرط به من پول میدهد و اگر اجازه دهم با همسرم در ارتباط باشد 500هزار تومان به من میدهد. با شنیدن این حرفها عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. میله آهنی كه روی زمین افتاده بود را برداشتم و با آن محكم به سرش زدم كه زخمی شد . بعد نتوانست تعادلش را حفظ كندوسرش به لبه پله هم خورد و بیهوش شد. نبضش راگرفتم، متوجه شدم فوت شده است.
با جسد چه كردی ؟
برگشتم خانه، پتو برداشته و جسد را درآن قراردادم وبردم سمت موتورخانه،همه لكههای خون به جا مانده در محل را از طبقه اول تا موتورخانه شستم. دوباره به موتورخانه برگشتم و بخشی از آنجا را كندم و جسد را پتو پیچ شده همان جا انداختم. بعد روی جسد بتون ریختم.
فرار نكردی؟
یك ماه در همان ساختمان ماندم. بعد از ترس لو رفتن ماجرا، با همسرم تلفنی حرف زدم و زمانی كه متوجه شدم او پول دیه تصادفش را گرفته و در ملارد خانه خریده و با بچهها آنجا رفته، تصمیم گرفتم نزدشان بروم. سنگ فرز و وسایل عیار سنج طلای سرقتی مقتول را فروختم. سوار خودروی سوناتای مقتول شدم و با كلیدی كه از خانه ویلایی او در كرج داشتم به آنجا رفته و یك شبانه روز آنجا ماندم و بعد نزد همسرم و بچهها رفتم. وقتی فهمیدم خانوادهاش ناپدید شدن او را به پلیس خبر دادهاند، خودرویش را رها كردم.
چطور بازداشت شدی؟
یك روز كه در حال پرسه زدن در خیابانهای تهران بودم، ماموران مرا شناسایی و بازداشت كردند.
به گزارش میار و به نقل از جام جم، امیر 40 بهار از زندگیاش گذشته، اما چهره در هم تكیده اش او را سالها بیشتر از سنش نشان میدهد. او متاهل بوده و دختری 9 ساله و پسری 18 ساله دارد وبه اتهام قتل مرد 45 ساله كه ارمنی و دوستش بود بازداشت شد. او اعتراف كردكه دوستش را با میله آهنی كشته و در موتورخانه ساختمان محل زندگیاش دفن كرده و خودرو و وسایل مقتول را دزدیده است. با اعتراف متهم، جسد مقتول نیز كشف شد. او در جریان تحقیقات قضایی به ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران گفت: من و مقتول هردو معتاد بودیم. آن روز مقداری زیورآلات خریدم . دوستم را به خانه ام دعوت كردم تا اموال را ارزیابی كند كه بعد از بررسی اموال گفت بدلی است و من میخواهم سرش كلاه بگذارم. او مدام به خاطر زندگیام تحقیرم میكرد و میگفت اجازه بده من با همسرت دوست باشم و 500 هزارتومان به تو میدهم. همین باعث خشم من و قتل او شد.
مردم اعصاب ندارند!
بازپرس ساسان غلامي از شعبه سوم دادسراي ناحيه 27 تهران به جام جم گفت: در این پرونده شاهد این هستیم كه مرد 40 ساله به دلیل اعتیاد به شیشهای كه داشته، دست به قتل دوست خود زده و جسد وی را در موتورخانه دفن كرده و اموال مقتول را دزدیده است. گرایش متهم پرونده به اعتیاد ،طمع ورزیدن برای یکشبه پولدار شدن و طبق اظهارات خودش مبنی براینكه مقتول همیشه به او بابت شرایط زندگیاش و مشكلات مالی كه داشته سركوفت میزده، دست به دست هم داده بود تا او نسبت به دوستش كینه به دل بگیرد و درصدد انتقام از او باشد. سرانجام در روز حادثه دوباره از سوی مقتول مورد تحقیر قرار میگیرد و زمانی كه از دوستش گفتههای ناموسی درباره همسرش میشنود، نمیتواند خشم و كینه خود را كنترل كند و دوستش را به قتل میرساند تا از كینه ای كه از وی به دل داشته رها شود .
او بدترین تصمیم زندگی خود را میگیرد و دست به جنایت میزند. خانوادهای را داغدار كرده وخودش هم گرفتار قانون میشود. در این پرونده مردی كه كشته شده جزء اقلیتهای دینی بوده و ارمنی است. طبق قانون مجازات اسلامی در اینگونه موارد طبق ماده 301، قصاص در صورتی ثابت میشود كه مرتكب، پدر یا از اجداد پدری مجنیعلیه نباشد و مجنیعلیه، عاقل و در دین با مرتكب مساوی باشد. در این گونه پروندهها قاتل قصاص نمیشود، بلكه به پرداخت دیه و حبس محكوم میشود. این در حالی است كه طبق ماده 554، براساس نظر حكومتی مقام رهبری، دیه جنایت براقلیتهای دینی شناخته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به اندازه دیه مسلمان تعیین میشود. در این پرونده متهم در برابر مجازات سه تا ده سال حبس و پرداخت دیه در حق اولیایدم قرار دارد و حكم قصاص نسبت به متهم منتفی میشود.
متاسفانه برخی افراد چون نمیتوانند خشم خود را كنترل كنند، تند خو و عصبی هستند، مهارتهای اجتماعی و فردی را برای مقابله با مشكلات به درستی آموزش ندیدهاند، ناسازگاری در زندگی خانوادگی دارند، اعتقادات دینیشان كمرنگ است، احساس كینه و نفرت در وجودشان هست و از سوی دیگران مورد تحقیر در محیط زندگی و كارقرار میگیرند،این افراد مستعد اقدامات انتقامجویانه هستند.
مصاحبه متهم با روزنامه جام جم
مقتول را میشناختی؟
یك سال پیش، زمانی كه هردو برای مصرف مواد به خانهای كه پاتوق معتادان بود، رفته بودیم، با هم آشنا شدیم. من شیشهای بودم و او علاوه برشیشه، هروئین هم مصرف میكرد. چند باردیگر با هم ملاقات كردیم و دوستیمان ادامه داشت و به رفتو آمد خانوادگی هم كشیده شد. همسر و پسرش آمریكا بودند و در تهران تنها زندگی میكردو مشغول خرید و فروش طلا، بدلیجات و نقره بود.
خودت چه كاره هستی؟
من نقاش ساختمان بودم، اما به خاطر اعتیادم كمتر كار میكردم و این اواخر هم بدلیجات خریده و با كمك دوستم میفروختم.
از شب جنایت بگو.
اوایل اردیبهشت امسال بود، بهخاطر اعتیادم، همسرو بچه هایم قهر كرده و نزد خانواده زنم رفته بودند. مادرم نیز برای چند روزی سفر رفته بود. بعداز ظهر آن روز رفتم میدان امام حسین(ع ) و از بساط فروش بدلیجات، 370 هزارتومان زیور آلات خریدم، اما در میان وسایلی كه خریدم یك پلاك طلا وجود داشت . یكی از دوستانم آن را 800 هزار تومان فروخت و 400 هزار تومان آن را به من داد. بقیه بدلیجات را به خانه بردم و به دوستم پیامك زدم و تلفنی خبر دادم كه به خانه ام بیاید . او بدلیجات را با وسایل عیارسنج طلا بررسی كرد و گفت همه بدلی اندو طلایی در كار نیست و حرفم درباره پلاك طلا را باور نكردو مدام میگفت نمیتوانی سرم كلاه بگذاری.
چطور او را كشتی؟
دوستم میگفت به یك شرط به من پول میدهد و اگر اجازه دهم با همسرم در ارتباط باشد 500هزار تومان به من میدهد. با شنیدن این حرفها عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. میله آهنی كه روی زمین افتاده بود را برداشتم و با آن محكم به سرش زدم كه زخمی شد . بعد نتوانست تعادلش را حفظ كندوسرش به لبه پله هم خورد و بیهوش شد. نبضش راگرفتم، متوجه شدم فوت شده است.
با جسد چه كردی ؟
برگشتم خانه، پتو برداشته و جسد را درآن قراردادم وبردم سمت موتورخانه،همه لكههای خون به جا مانده در محل را از طبقه اول تا موتورخانه شستم. دوباره به موتورخانه برگشتم و بخشی از آنجا را كندم و جسد را پتو پیچ شده همان جا انداختم. بعد روی جسد بتون ریختم.
فرار نكردی؟
یك ماه در همان ساختمان ماندم. بعد از ترس لو رفتن ماجرا، با همسرم تلفنی حرف زدم و زمانی كه متوجه شدم او پول دیه تصادفش را گرفته و در ملارد خانه خریده و با بچهها آنجا رفته، تصمیم گرفتم نزدشان بروم. سنگ فرز و وسایل عیار سنج طلای سرقتی مقتول را فروختم. سوار خودروی سوناتای مقتول شدم و با كلیدی كه از خانه ویلایی او در كرج داشتم به آنجا رفته و یك شبانه روز آنجا ماندم و بعد نزد همسرم و بچهها رفتم. وقتی فهمیدم خانوادهاش ناپدید شدن او را به پلیس خبر دادهاند، خودرویش را رها كردم.
چطور بازداشت شدی؟
یك روز كه در حال پرسه زدن در خیابانهای تهران بودم، ماموران مرا شناسایی و بازداشت كردند.
آدرس کوتاه خبر: