یکشنبه، 16 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » حوادث » پرونده های ویژه » محاکمه دندانپزشک به اتهام سرقت از روانپزشک/ چاقو را صاف در قلبم کرد اما...

محاکمه دندانپزشک به اتهام سرقت از روانپزشک/ چاقو را صاف در قلبم کرد اما...

0
325
کد خبر: 30725
میار: روز گذشته دندانپزشكي كه همسايه روانشناس خود را با استفاده از ضربات چاقو تا يك قدمي مرگ برده و از او سرقت كرده بود محاكمه شد
به گزارش میار، رسيدگي به اين پرونده از 24 دي سال 95 آغاز شد. در آن روز مردي با پليس تماس گرفت و از وخيم بودن حال خودش به دليل حمله يك سارق خبر داد. سريعا اورژانس و پليس به محل كه يك ساختمان پزشكان در حوالی میدان تجریش بود اعزام شدند و با انتقال اين فرد به بيمارستان مشخص شد كه چاقويي كه به سينه اين فرد خورده است تا يك سانتي متري دريچه آئورت اش رفته و در همانجا متوقف شده است. پس از مدتي اقدامات پزشكي جواب داد و بالاخره فرد مجروح كه از دو ناحيه دست و سينه هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود پس از مداواي كامل به شرح بلايي كه سرش آمده بود پرداخت.
وي در توضيح اين اتفاقات به ماموران انتظامي گفت: من دکترای روان شناسی دارم و در طبقه سوم ساختمان پزشکان در مطبي کار می‌کنم. رسول در طبقه سوم همان ساختمان صاحب یک کلینیک دندانپزشکی است. رسول را گاهي مي ديدم و او به من می گفت مدتی است عصبی شده و حال و حوصله ندارد و وقتی فهمید دکترای روانشناسی دارم چند بار نيز با من صحبت کرد. گاهي ماشین او را شب‌ها در پارکینگ می‌دیدم. وقتی علتش را پرسیدم گفت به تازگی از زنش جدا شده و با پدرش نیز درگیر است و به همین خاطر شب ها را در کلینیک مي‌خوابد. او ساعت مچی را که به دستم بسته بودم دید و چند بار درباره ساعت های گران قیمت با من صحبت کرد. وقتی به او گفتم چند ساعت رولکس طلا دارم از من خواست تا یک روز به کلینیک او بروم و ساعتها را با خودم ببرم. من یک واحد آپارتماني نیز داشتم که می‌خواستم آن را بفروشم. رسول از من خواست تا سند آپارتمانم را هم همراهم ببرم و می گفت قصد دارد آپارتمانم را بخرد. آن روز عصر کسی در کلینیک دندانپزشکی نبود که به آنجا رفتم. او از من پذیرایی کرد و ساعتهای رولکس را که برده بودم دید اما یکباره و بدون مقدمه به رویم قمه کشید. می گفت من پشت سر او حرف زده و باعث شده ام تا همسرش از او طلاق بگیرد. من ابتدا فکر کردم او دچار جنون شده است به همین خاطر سکوت کردم اما بعد از چند دقیقه از من خواست تا قولنامه به نام او بنويسم كه من هم همين كار را انجام دادم. او سوئیچ ماشین بی.ام.و و لندکروزم را از من گرفت و دست و پایم را نيز با چسب بست. او چسبی را دور دهان و بینی ام پیچید که دیگر نمی توانستم نفس بکشم و زندگی برایم تمام شده بود، در حالی که قمه در دست داشت روبه رویم راه می رفت و در یک لحظه با نوک قمه چسبی را که دور دهانم زده بود پاره کرد که نفس کشیدم. رسول از من خواست تا دسته چکم را به او بدهم و وقتی گفتم دسته چکم در خانه است با قمه ضربه ای بین سینه و کتفم زد که به شدت مجروح شدم و روی زمین افتادم. او می خواست دومین ضربه را به شکمم بزند که دستم را جلوی شکم ام گرفتم و ضربه به دستم خورد. رسول که گمان می کرد مرده ام رهايم کرد. در آن لحظه زندگی برایم تمام شده بود اما تصمیم گرفتم هیچ واکنشی از خود نشان ندهم و خودم را به مرگ زدم. رسول چند ساعت در حالی که من روی زمین افتاده بودم و خونریزی شدید داشتم مقابلم راه رفت. حتی چند دقیقه ای خوابید و سپس با برادرش تماس گرفت و از ا و کمک خواست و او به برادرش گفت تا به آنجا بیاید و جنازه مرا به جای دیگری منتقل کند. من در این مدت هیچ حرکتی نمی کردم تا اینکه او کلینیک اش را ترک کرد. وقتی صدای قفل در را شنیدم به سختی از جا بلند شدم و خودم را به بالکن رساندم و از طریق بالکن توانستم شیشه اتاق دفتر وکالتی را که در همسایگی کلینیک قرار داشت بشکنم و وارد آنجا شوم و با پلیس تماس بگیرم.
با اين تفاسير متهم بازداشت و خيلي سريع تحت تحقيقات قرار گرفت و بعد از گذشت دو سال، بالاخره اين پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران ارسال شد و متهم كه يك دندانپزشك بود در جایگاه محاكمه ایستاد و در دفاع از خود گفت: پدرم دندانپزشک بود. به همین دليل برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. وقتی با مدرک دندانپزشکی به ایران برگشتم لازم بود تا دوره تکمیلی را در دانشگاه های ایران بگذرانم. من مشغول تکمیل تحصیلاتم بودم و به همین خاطر کلینیک دندانپزشکی را تاسیس کردم که چند دکتر دندانپزشک در آنجا برایم کار می‌کردند و من درصدی از آنها پول می گرفتم. چندبار كريم را در پارکینگ ساختمان پزشکان دیده بودم. ما حتی دو بار با هم تخته نرد بازی کردیم که هر دو بار را باختم. اولین بار مبلغ یک میلیون تومان در عوض باختن به او پول دادم و دومین بار نیز در این قمار ۲۰ میلیون باختم که به او چک دادم و چکم برگشت خورد. او سراغم آمد و چک را به من برگرداند اما سر این موضوع با هم درگیر نشدم. من خانواده ثروتمندی دارم و نیازی به سرقت اموال او نداشتم. من اصلاً یادم نیست آن روز چه اتفاقی افتاد. ما با هم مشروب خورده بودیم و من چیزی از ماجرا به خاطر نمي آورم اما اين را بگويم زمانی که كريم صاحب خودرو بی.ام.و و لندکروز بود من خودم بنز مدل بالا داشتم. این موضوع نشان می دهد نیازي به سرقت از او نداشتم. فقط به خاطر دارم وقتی گمان کردم كريم مرده است با برادرم و دایی ام تماس گرفتم و از آنها کمک خواستم. دایی ام برایم ماشین کرایه کرد و مرا به شمال کشور فرستاد تا پیش برادرم بروم. من بعد از اینکه با وثیقه آزاد شدم تحت درمان روانپزشک قرار دارم و حالا دارو نيز مصرف می‌کنم.
 با پایان دفاعیات متهم هیات قضایی وارد شور شدند تا براي تعيين سرنوشت متهم تصميم گيري كنند.
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید