جمعه، 14 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » حوادث » پرونده های ویژه » درگیری خانوادگی بر سر باغ یک میلیاردی به اسیدپاشی ختم شد

درگیری خانوادگی بر سر باغ یک میلیاردی به اسیدپاشی ختم شد

0
313
کد خبر: 28501
میار: مردي كه سال گذشته به روي همسر صيغه اي خود اسيد پاشيده بود روز گذشته با حضور در دادسراي جنايي به تشريح جزئيات ماجرا پرداخت.
به گزارش میار، اسفند ماه سال گذشته بود كه ماموران انتظامي در محدوده تهرانسر در جريان يك فقره اسيدپاشي در اين محدوده قرار گرفتند و با حضور در محل تحقيقات اوليه را در رابطه با موضوع آغاز كردند.
براساس گفته هاي مجروح اين حادثه كه بلافاصله به بيمارستان منتقل شده بود مشخص شد شوهر صيغه اي اش او را با مايع اسيدي نامشخص مجروح كرده و از محل متواري شده بود.
تحقيقات براي مشخص شدن متهم پرونده به جريان افتاد تااينكه با انجام تحقيقات بيشتر پسر متهم كه در جريان اسيدپاشي همراه پدرش بود نيز دستگير و روانه بازداشتگاه شد. تحقيقات در اين باره جريان داشت تااينكه متهم صبح روز گذشته در شعبه دوم دادسراي امور جنايي ناحيه 27 حضور يافت و اعلام كرد به صورت همسرش اسيدپاشي كرده است.
با مشخص شدن اين موضوع متهم به دستور قاضي ولي مرادي، بازپرس شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران بازداشت و تحقيقات براي مشخص شدن انگيزه متهم كليد زده شد.

گفت و گو با متهم

چند سال داري؟
60 ساله هستم.
چرا به فكر اسيدپاشي به همسرت افتادي؟
خيلي اذيت ام مي كرد. چهار سال بود كه با او ازدواج كرده بودم و او دائم مرا اذيت مي كرد. كلا در مدت چهار سال دو ماه و نيم خوش بوديم و بعد از آن زندگي را بر من حرام كرده بود.
بيشتر توضيح مي دهي؟
اجازه نمي داد بيرون از خانه بروم. نمي گذاشت با خانواده ام در ارتباط باشم. هر كاري كه مي خواستم بكنم بايد از او اجازه مي گرفتم. نمي گذاشت به دخترانم سر بزنم.
همسر ديگري هم داري؟
بله. اين خانم همسر صيغه اي من بود و به دليل وجود مشكلاتي خانم اول ام به من اجازه داده بود با او به صورت صيغه اي ازدواج كنم. خانم اول ام و بچه هايم و هر كسي كه بايد در جريان موضوع باشد مي دانستند كه من چنين ازدواجي كرده ام و من خودم هيچ راز پنهاني از خانواده ام نداشتم اما بعد از ازوداج با اين خانم به دو ماه نكشيد كه يكدفعه رفتارش عوض شد.
چرا؟
چون فهميد يك باغ 700 متري در احمد آباد مستوفي دارم. مي گفت بايد اين باغ را به نام ام بزني در حاليكه من نمي توانستم چنين كاري بكنم. به او مي گفتم بيا يك آپارتمان به نام ات مي زنم تو و بچه ات بعد از مرگ من در آسايش و راحتي زندگي كنيد اما قبول نمي كرد. مي گفتم بيا يك مغازه اي دارم آن را به نام ات مي زنم. باز هم قبول نمي كرد. خيلي اذيت ام مي كرد و دائم مي گفت بايد آن باغ 700 متري را به نام من بزني.
همين يك باغ را دوست داشت؟
چون يك ميليارد تومان همين الان ارزش آن باغ است و از همان اول هم دنبال يك سهم كلان از زندگي من بود. همين كارهايش باعث شد من بدبخت بشوم.
چه شد به فكر اسيدپاشي افتادي؟
واقعا قصدم اسيدپاشي و اذيت كردن او نبود. فكر يك چاره بودم كه كاري كنم ديگر مرا اذيت نكند. دائم مي گفت مي خواهم بگذارم بروم و حتي چند بار با يك نفري رابطه برقرار كرده بود. من هم فهميدم و به او گفتم چرا به من خيانت كرده اي؟ فكر مي كنيد چه گفته باشد خوب است؟
چه گفت؟
گفت كه اگر تو باغ ات را به نام من بزني ديگر اين كار را نخواهم كرد.
پس درخواست او تنها به نام زدن باغ بود؟
بله. همين چند ماه پيش بود كه برادرش كه اعتياد هم دارد از كمپ بيرون آمده بود. او را ديدم و با هم صحبت كرديم و برايش درد دل كردم كه به من گفت مي داني مشكل خواهرم با تو چيست؟ به او گفتم چيست؟ برگشت گفت او فقط يك چيز از تو مي خواهد و آن هم اينكه باغ ات را به نام اش بزني. چون من از او ماجرا را پرسيده ام و خودش نيز به من گفت كه اگر باغ اش را به نام ام بزند حتما با تو خوب خواهد شد.
خب باغ را به نام اش مي زدي يا طلاق اش مي دادي مي رفت؟
طلاق نمي گرفت. مشكل عميق بود. او مي گفت اگر طلاق هم مي خواهي بدهي بايد باغ ات را به نام ام بزني. در همين ماجرا ها بود كه به رابطه او با مرد غريبه اي پي بردم و خواستم ادامه ندهد اما او قبول نكرد و بعد از آن به سراغ اش رفتم و با مايع لوله باز كني كه حالت اسيدي داشت رويش پاشيدم. مي خواستم ديگر هيچ مردي او را قبول نكند و ديگر به سراغ كسي ديگر نرود اما حالا به دردسر بزرگي افتاده ام.
اين همه مدت فراري بودي؟
خير، در باغ ام بودم. من اين باغ را خيلي دوست داشتم و اين خانم هم بيخودي به پليس گفته بود پسرم در اين ماجرا مقصر است در حاليكه پسرم اصلا كاره اي نبود و خودم آن روز اسيد را روي او پاشيدم. من هم وقتي فهميدم پسرم بازداشت شده است به اينجا آمدم تا خودم را تحويل بدهم و پسرم هرچه زودتر آزاد شود. واقعا نمي توانستم تحمل كنم پسرم در زندان باشد.
الان چه حسي داري از اينكه خودت را معرفي كرده اي؟
استرس. از وقتي با او آشنا شدم استرس هايم شروع شد و حالا هم كه با شكايت اش استرس هايم بدتر شده است. مشكل جسماني پيدا كرده بودم و به دكتر رفتم كه بعد از معاينه گفتند هيچ مشكلي نداري و تنها مشكل ات استرس و اضطراب زيادي است كه زندگي به تو وارد كرده است. واقعا نمي دانم چه بايد مي كردم و فكر كردم شايد اگر خودم را معرفي كنم استرس ام تمام شود اما هنوز هم استرس دارم.
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید