جمعه، 14 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » حوادث » پرونده های ویژه » گفت و گو با عامل جنايت شهرري / قتل بر سر اختلاف نيم ميلياردي+‌فيلم

گفت و گو با عامل جنايت شهرري / قتل بر سر اختلاف نيم ميلياردي+‌فيلم

0
532
کد خبر: 27585
میار: مربي كاراته و دفاع شخصي كه قصد داشت خانواده اي را از بین ببرد ، پس از دستگيري از انگيزه خود در قتل به دليل اختلافات مالي پرده برداشت .



به گزارش میار، ساعت چهار بامداد گذشته، خبری مبنی بر وقوع یک فقره اسیدپاشی در محله چشمه‌ علی شهرری به پلیس اعلام شد که سريعا تیمی از ماموران عمليات کلانتری شهر ری به محل اعلامی خبر، اعزام شدند. ماموران کلانتری شهر ری با حضور در محل، اطمینان پیدا کردند موضوع اسیدپاشی صحت ندارد و یک فقره قتل در آدرس اعلامی به وقوع پیوسته است و لحظاتی بعد، ماموران انتظامی قاتل را درحالی که داخل یک انباری و پشت تعدادی میلگرد پنهان شده بود، بازداشت کردند. پس از بازداشت قاتل، ماجرای قتل فاش و مشخص شد، قاتل مردی 47 ساله را به قتل رسانده و جسد وی را داخل یک چاه فاضلاب انداخته است؛ همچنین وی، خواهر ميانسال مقتول و پسر 21 ساله اش را به شدت مجروح کرده است كه این دو نفر برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند.

قاتل که همسن مقتول است در همان ابتدای تحقیقات به قتل اعتراف کرد و درباره انگيزه اش گفت:  مقتول 500 میلیون تومان از من طلب داشت اما می‌گفت باید سه میلیارد تومان به وی بدهم که من وعده فرستادن دبی را به او دادم اما این وعده توخالی بود؛ در واقع منظور از فرستادن وی به دبی، کشتن او بود، مقتول نیز ماجرا را با خانواده‌اش در میان گذاشته بود و یکی دیگر از خواهران مقتول برای سرمایه‌گذاری در دبی، منزل و خودرواش را زیرقیمت فروخته بود.

جانشین پلیس پیشگیری پایتخت با اعلام این خبر در انتها گفت: در حال حاضر تحقیقات از متهم این پرونده ادامه دارد و با دستور مقام قضایی متهم در بازداشت به سر می‌برد.

گفت و گو با متهم

خودت را معرفي كن؟

47  سال سن دارم و در كار اجاره لوازم تشريفات و مجالس هستم.

سابقه داري؟

خير، اتفاقا ورزشكار حرفه اي و مربي كاراته و دفاع شخصي مي باشم و تا بحال هيچ خلافي انجام نداده ام.  

چه شد تصميم به قتل عام يك خانواده گرفتي؟

من و مقتول از 10 سال پيش با هم آشنا شده بوديم. آشنايي مان سر مسائل كاري بود وهيچوقت فكر نمي كردم كه يك روز كارمان به اينجاها بكشد. او به من 500 ميليون تومان داده و من هم قرار بود از طريق خواهر و برادرم كه در دبي و آمريكا زندگي مي كنند براي او در خارج از كشور سرمايه گذاري كنم اما نتوانستم و از او خواستم كه پولش را پس بگيرد اما او گفت با توجه به بالا و پايين شدن شديد قيمت ها در كشور بايد به جاي نيم ميليارد تومان سه ميليارد تومان به او بدهم. من هرچه با او صحبت مي كردم قبول نمي كرد و هرچه مي گفتم بيا و پول كاملت را به تو مي دهم برو پي كارت قبول نمي كرد. از اين كارهايش عصباني شده بودم و او قصد داشت آبروي مرا ببرد كه اين نقشه به ذهنم رسيد.

نقشه ات چه بود؟

به او گفتم من نه تنها پول تو را پس خواهم داد بلكه بالاخره توانسته ام راهي پيدا كنم كه تو را بفرستم دبي و در آنجا پولت را سرمايه گزاري كني. او هم خيلي خوشحال شده بود به حدي كه خواهرش هم هرچه دار و ندار داشت فروخت به هواي اينكه آنها را نيز همراه برادرش بفرستم دبي اما خب منظورم از دبي آن كشور خارجي نبود و چاه فاضلابي بود كه در حياط خانه مان حفر شده بود.

پس چرا درگير شدي و همان لحظه كه رسيد او را نينداختي در چاه؟

وقتي او رسيد با هم خيلي صحبت كرديم تا شايد توافق كنيم. هرچه به او توضيح مي دادم و مي گفتم بيا پولت را كامل پس بگير و برو قبول نمي كرد. باز هم جر و بحث مان شد در حدي كه او شروع كرد به دادن فحش هاي ركيك به شخص من و خانواده ام، از آنجايي كه آدم معتقدي هستم خيلي ناراحت شدم. او همچنان فحش مي داد تااينكه با چوبي كه در حياط بود دو ضربه محكم به من زد و از آنجايي كه من قواعد دفاع شخصي را كاملا بلد بودم همان چوب را حين زدن ضربه سوم از دستانش بيرون كشيدم و يك ضربه محكم به صورتش زدم كه پخش بر زمين شد و در ادامه با زدن ضرباتي ديگر به پشت اش او را كامل از پاي درآوردم و جسدش را نيز در چاه فاضلاب رها كردم.

چرا مي خواستي خواهر و خواهرزاده اش را هم بكشي؟

آنها حوالي اذان صبح بود كه به در خانه ام آمدند. خواهرش از من مي پرسيد برادرم كجاست و من هرچه مي گفتم او را فرستادم دبي باور نمي كردند. آنها را به حياط بردم و در آنجا منظورم را از دبي بيان كردم كه خواهرزاده اش عصباني و با من درگير شد. من همان چوب را برداشتم و ضرباتي به او زدم و جسم نيمه جانش را به چاه انداختم بي خبر از اينكه به دليل باريك بودن دهانه چاه توانسته است پاهايش را به اطراف دهانه چاه حلقه كند؛ بعد از آن به سراغ خواهر مقتول رفتم تا او را هم به دبي بفرستم و ضرباتي به صورت و فك اش زدم كه يكدفعه متوجه پسرش شدم كه از چاه بيرون آمده و شروع به سر و صدا كرده بود، در ادامه همسايه ها نيز متوجه ماجرا شدند و ماجرا برملا شد كه با رسيدن پليس دستگير شدم و ماموران آتش نشاني نيز جسد مقتول را از چاه بيرون كشيدند و مشخص شد مقتول فوت شده است.

پشيمان هستي؟

(با خنده) ابدا، من كاملا از كاري كه كرده ام خوشنودم و فكر مي كنم كه زمين را از وجود يك آدم بي مصرف پاك كرده ام.

تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید