گروگانگيري پسر 10 ساله به خاطر 100 هزار تومان پول/ متهم بازداشت شد+ تصوير
به گزارش میار، سه شنبه هفته گذشته بود كه مرد 30 ساله اي توسط چند شهروند تهراني دستگير و تحويل ماموران كلانتري در محدوده تهرانپارس شد. اين مرد پس از انتقال به كلانتري، با توجه به نوع سرقت كه از نوع مسلحانه بود، تحويل ماموران اداره يكم پليس آگاهي تهران بزرگ داده و تحقيقات از وي در زمينه انگيزه اش از سرقت كليد زده شد.
وي كه با توجه به مدارك موجود، چاره اي جز بازگويي حقيقت نداشت اعتراف كرد به دليل وضعيت بغرنج مالي تصميم به سرقت از منزل صاحبكارش گرفته و با معرفي خود به عنوان الوپيك و براي تحويل بسته اي به خانه آنها وارد شده است كه به دليل نبودن اموال در خانه، تنها با دزديدن 100 هزار تومان از محل متواري اما قبل از هرگونه اقدامي توسط پليس بازداشت و روانه بازداشتگاه آگاهي مي شود.
در ادامه، پس از انجام يك هفته تحقيق در اداره آگاهي، متهم به شعبه پنجم بازپرسي دادسراي ناحيه 34 تهران منتقل مي شود. متهم زمانيكه در برابر بازپرس علي وسيله ايردموسي قرار گرفت با اعتراف به جرم خود گفت: تنها موفق شده بودم 100 هزار تومان از صاحبكارم بدزدم كه همه آن را نيز تحويل شان دادم چراكه قبل از هرگونه اقدامي توسط همسايه ها زمينگير شدم. باور كنيد من اصلا حالم دست خودم نبود كه چنين كاري كردم و فشار زندگي تمامي فكر و ذهن مرا به هم ريخته بود.
در ادامه متهم انگيزه اش از سرقت را اينگونه توضيح داد: هم همسرم و هم فرزندم بيماري دارند. همسرم در بدنش يك غده سرطاني دارد كه براي عمل آن اقدام كرد اما دوباره غده از نو در سينه اش درآمده است و باز بايد آن را تحت عمل قرار بدهيم. پسرم نيز دو سال و هشت ماه دارد و علاوه بر مشكلات ريوي كه از بچگي همراهش بوده قلبش نيز سوراخ مي باشد كه بايد براي عمل آن نيز اقدام كنم. همين مسایل باعث شده بود من از كار و زندگي بيفتم و به خاطر همين از رستوراني كه در آن كار مي كردم استعفا دادم و بيرون آمدم. در اين رستوران معروف كه يكي از شعبات آن در خيابان مطهري تهران است به عنوان آشپز كار مي كردم. بعد از استعفا نيز مجبور شدم از صاحبكارم بخواهم برايم دو وام بگيرد. با ضمانت او از بانك دو وام سه ميليوني و ده ميليون توماني گرفتم و خودروي پرايد قديمي ام را تعويض كردم و به جايش يك سمند گرفتم تا با آن مسافركشي كنم اما آن نيز خراب شد و مجبور شدم بفروشمش، تا بتوانم قرض ام را با صاحبكارم صاف كنم. با اين بي پولي و بي كس و كاري زندگي ام را مي گذراندم تا اينكه صاحبكار سابق ام روز سرقت به من زنگ زد و گفت بايد شش ميليون تومان ديگر هم بدهي كه وام هايت تسويه شوند. به خاطر وام ها مجبور شده بودم دو برابري كه گرفته بودم پس بدهم اما هنوز زير بار بدهي و قرض بودم. تصميم ام را گرفتم و رفتم يك اسلحه پلاستيكي خريدم و به خانه صاحبكار سابق ام كه صاحب همان رستوران معروف بود رفتم. بعد از زدن زنگ خودم را الوپيك معرفي كردم و گفتم بسته اي برايشان دارم كه آنها نيز در را باز كردند و من بالا رفتم. زن صاحبكارم به همراه بچه هايش بود كه همان لحظه اول در طبقه پنجم اسلحه را روي پسربچه اش گذاشتم و گفتم بايد به من 50 ميليون تومان پول بدهيد تا بچه را نكشم. زن بيچاره هم گفت تنها 100 هزار تومان پول دارد و آن را به من داد. بعد از آن با پولي كه از وي گرفته بودم و اسلحه اي كه روي بدن پسر 10 ساله گذاشته بودم از راه پله ها پايين آمدم تا اينكه در كوچه همسايه ها متوجه شدند و مرا گير انداختند در حاليكه خودم نيز مي خواستم بچه را آزاد كنم و متواري شوم. در واقع انگيزه ام اين بود كه بتوانم با 50 ميليون تومان پول زندگي ام را نجات بدهم و به خدا قسم مي خورم كه مي خواستم بعد از مدتي تمامي پول را به صاحبكار سابق ام بازگردانم.
در انتها با دستور بازپرس ايردموسي متهم به زندان فرستاده شد.
