چگونه یک بچه پنج ساله وسط اتوبان هدف گلوله قاچاقچی ها شد+ فیلم
میار: هيچكس باورش نميشد درگيري قاچاقچيهاي مسلح در اتوبان چمران تهران حوالي پل گيشا، باعث شود يك پسربچه بيگناه از سوي سلاح كمري يك قاچاقچي مورد هدف قرار بگيرد
با اينحال آريا پنج ساله كه گلوله دقيقا به سمت سرش شليك شده بود، با يك معجزه زنده ماند و حالا اوضاع جسمانياش رو به بهبود است اما امكان فلج ماندن نيمي از بدنش، به دليل شليك شدن آن گلوله به سمت مغزش وجود دارد.
به گزارش میار، عصر یکشنبه 26 اسفند سال گذشته، سرنشینان یک خودروی 206 در بزرگراه چمران به تعقیب یک بیامو پرداخته و برای متوقف کردن آن تیراندازی کردند. دقایقی بعد سرنشینان خودروی پژو پس از شلیک چند تیر فرار کرده و سرنشینان خودروی بیامو که مجروح شده بودند به بیمارستان منتقل شدند در حالیکه در حاشیه این تیراندازی پسربچه پنج سالهای نیز هدف گلولهای از ناحیه پیشانی قرار گرفته بود.
این پسربچه پنج ساله به نام آریا که هدف گلوله شلیک شده از اسلحه افراد مسلح در اتوبان چمران قرار گرفته بود بلافاصله تحت مراقبتهای ویژه در بیمارستان حضرت رسول اکرم قرار گرفت. در ادامه تحقیقات از پدر و مادر مشخص شد آریا به همراه آنها سوار بر خودروی پرایدشان، از آرایشگاه به خانه بازمیگشتند که یکی از تیرهایی که سرنشینان پژو به سمت بیامو شلیک کرده بودند به شیشه عقب پراید اصابت کرده و سپس با پیشانی پسر برخورد کرد.
پدر آريا در حاليكه بغض راه گلويش را سد كرده بود در اين زمينه توضيح داد: عصر روز واقعه سر کار بودم که آریا به من زنگ زد و با ذوق و شوقی که برای نزدیک شدن به عید داشت از من خواست که او را به آرایشگاه عمو پرویز ببرم. وقتی به خانه رسیدم، آریا حاضر شده بود، او همراه مادرش سوار بر خودرو شد و به آرایشگاه دوستم رفتیم که بعد از کوتاه کردن موهای پسرم، با هم به یک رستوران نیز رفتیم. بعد از صرف شام در رستوران، سوار خودرو شدیم و به سمت خانه راه افتادیم. آریا و مادرش در صندلی عقب ماشین نشسته بودند و آریا از مادرش خواست که به جلو بیاید و از من اجازه گرفت. به این ترتیب قبول کردم آریا روی صندلی شاگرد بنشیند و خودم پشت فرمان بودم. در حال رانندگی بودم که آریا پشتی صندلیاش را خواباند تا بتواند روی آن راحتتر باشد، چند ثانیهای نگذشته بود که در اتوبان چمران بعد از روگذر بزرگراه حکیم به ترافیک رسیدیم و ناگهان صداهایی مانند ترقه بازی در شب چهارشنبه سوری آمد و من به او گفتم پسرم نزدیک چهارشنبه سوری است، نترس! احتمال دادم سرنشینان ماشینی وسط اتوبان در حال ترقه انداختن باشند اما ناگهان صدای هولناک از عقب خودرو توجهام را جلب کرد، همسرم ترسیده بود و خودم نیز شوکه بودم، آریا روی صندلی خوابیده و صورتش به سمت كف ماشين بود. صدایش کردم، جوابی نشنیدم، گفتم پسرم نترس من کنارتم و دستم را روی پیشانیاش گذاشتم و احساس کردم که سردش است. وقتی او را برگرداندم صورتش را ديدم كه غرق در خون بود. همسرم با دیدن این صحنه شروع به فریاد کشیدن کرد و از هوش رفت، من نیز فریاد میکشیدم و 45 ثانیه پشت سر هم در حال فریاد کشیدن بودم. به سرعت از خودرو پیاده شدم و وقتی به سمت دو مرد جوان که روی زمین افتاده بودند رفتم، دیدم آنها نیز زخمیاند، یکی از آنها از ناحیه پهلو زخمی شده بود و دیگری از ناحیه دست و پا و با چاقو نيز صورتش زخمی شده بود.
با هماهنگيهاي قضايي و ورود پلیس امنیت تهران بزرگ به اين پرونده تحقيقات براي يافتن سرنخي از مسبب اصلي اين جريان ادامه داشت تا اينكه رد متهمان در استان البرز پیدا شد. به این ترتیب ماموران پلیس وارد عمل شدند و متهم اصلی این تیراندازی و ۱۰ همدستش را در عملیات غافلگیرانهاي در مخفیگاهشان دستگیر كردند.
تهیه و تنظیم : سلمان حاجی محمد زاده