یکشنبه، 16 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » قضایی و حقوقی » این مرد 1/5 سال پس از قتل مادرزن، همسرش را هم کشت| او در دادگاه تهران محاکمه شد+ تصویر

این مرد 1/5 سال پس از قتل مادرزن، همسرش را هم کشت| او در دادگاه تهران محاکمه شد+ تصویر

0
657
کد خبر: 13408
میار: پسر عاشق‌پیشه وقتی فهمید دختر مورد علاقه‌اش قرار است با مردی ازدواج کند که شیر‌بهای بیشتری به خانواده‌اش می‌پردازد دست به جنایتی فجیع زد. پسر افغان صبح زود مقابل خانه دختر مورد علاقه‌اش رفت، دختر جوان و مادرش را با ضربات چاقو بشدت زخمی کرد.
در این ماجرا زن میانسال در دم جان باخت و دختر جوان که در یک قدمی مرگ قرار گرفته بود زنده ماند، اما یک سال و نیم بعد در شهریور 96 به خاطر عوارض ناشی از ضربات متعدد چاقو تسلیم مرگ شد. امیر که به خاطر قتل مادر دختر مورد علاقه‌اش به قصاص محکوم شده بود این بار به اتهام قتل دختر جوان پای میز محاکمه ایستاد و اشک پشیمانی ریخت.  این متهم چندی پیش در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده محاکمه شد.

گفت‌وگو:

چند سال داری؟
23 سال دارم. وقتی بازداشت شدم بیست و یک ساله بودم.

چقدر درس خوانده‌ای؟
سیکل دارم.

شغلت چه بود؟
چند سال پیش همراه پسر‌عموهایم برای پیدا کردن کار به ایران آمدیم. من به عنوان کارگر در یک رستوران مشغول به کار بودم.

درآمدت چطور بود؟
درآمد بدی نداشتم. چون خانواده‌ام در افغانستان هستند می‌خواستم ازدواج کنم و زندگی جدیدی را شروع کنم.

چطور عاشق دختر جوان شدی؟
عزیزه دختر همکارم عبدا... بود. عبدا... هم که افغان است از سال‌ها قبل در رستوران به عنوان کارگر کار می‌کرد. چندبار که عبدا...، همسر و فرزندانش را برای خوردن شام با خود به رستوران آورده بود عزیزه را دیدم و دلباخته او شدم 

عزیزه چند سال داشت؟
وقتی اولین بار او را دیدم 17سال داشت.

به خواستگاری‌اش رفته بودی؟
اوایل سال 94 بود که ماجرای علاقه‌‌ام به عزیزه را با عبدا... در میان گذاشتم و به خواستگاری دخترش رفتم. ما با هم قرار ازدواج گذاشته بودیم .

اختلافتان سر چه موضوعی بود؟
همسر عبدا... مبلغ میلیونی برای شیربها می‌خواست، اما من به آنها گفتم یک کارگر ساده هستم و توان پرداخت شیربهای میلیونی را ندارم. به همین خاطر عبدا... موافقت کرد تا چند ماه بعد من و عزیزه باهم عقد کنیم ولی از همان اول مادر عزیزه مخالف این ازدواج بود.

عزیزه هم به تو علاقه‌مند بود؟
او هر روز عصر به من تلفن می‌زد و با هم صحبت می‌کردیم .

پس چرا قرار شد عزیزه با مرد دیگر ازدواج کند؟
نمی‌دانم. وقتی عزیزه به من گفت خواستگار جدیدی به خانه‌شان رفته و قرار است تا چند هفته بعد با او ازدواج کند شوکه شدم. من شبانه‌روز کار می‌کردم تا پول‌هایم را جمع کنم و بتوانم خانه‌ای اجاره کنم. قرار بود من و عزیزه بزودی زندگی مشترکمان را شروع کنیم، اما طمع مادرش باعث شد زندگی‌مان تباه شود. مادر عزیزه می‌خواست در عوض شوهر دادن دخترش پول زیادی نصیبش شود.

چطور از ماجرا مطلع شدی؟
عزیزه به من گفت مرد 26ساله‌ای که وضع مالی خوبی دارد به خواستگاری‌اش رفته و قرار است مبلغ بیشتری به عنوان شیربها به آنها بدهد. عزیزه می‌گفت مادرش با خواستگار پولدار قرار ازدواج گذاشته است.

وقتی ماجرای خواستگار جدید را شنیدی چکار کردی؟
همان موقع با عبدا... تماس گرفتم. او گفت قرار من برای ازدواج با دخترش به هم خورده و قرار است به زودی عزیز با خواستگار جدیدش ازدواج کند. عبدا... حتی فردای آن روز به رستوران نیامد. من همان شب مقابل در خانه عبدا... در شهریار رفتم، اما او با بی‌اعتنایی جوابم را داد‌. عبدا... می‌گفت همسرش به خواستگار جوان قول داده طی چند هفته آینده عزیزه را به عقد او در بیاورد. من که شوکه و عصبانی بودم تا صبح در خیابان‌ها چرخیدم و فکر کردم.

از ماجرای قتل بگو.
نمی‌دانستم باید چه تصمیمی بگیرم. نزدیک صبح بود که به خانه ام رفتم و چاقوی آشپزخانه را برداشتم. کینه همسر عبدا... را به دل گرفته بودم و می‌دانستم او عامل اصلی این ماجرا ست. ساعت هفت صبح مقابل در خانه عبدا... رفتم و به محض این‌که همسرش در را باز کرد با چاقو به جانش افتادم‌. همان موقع عزیزه مقابل درآمد و شروع به داد و فریاد کرد. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم که چند چاقو هم به گردن و سینه عزیزه زدم.

آن موقع عبدا... در خانه نبود؟
نه عزیزه و مادرش در خانه تنها بودند. وقتی به خودم آمدم عزیزه را غرق خون روی زمین دیدم. می‌خواستم فرار کنم اما اهالی محل مرا دستگیر کردند .

چه مدت بعد محاکمه شدی؟
همسر عبدا... همانجا جان سپرده بود. یک سال بعد از آن به اتهام قتل همسر عبدا... و زخمی کردن عزیزه محاکمه شدم. در دادگاه وقتی عزیزه و سایر اولیای دم برایم قصاص خواستند فقط گریه کردم. در آن دادگاه به قصاص و پرداخت دیه محکوم شدم.

در مدتی که در زندان بودی از عزیزه خبر نداشتی؟
نه. او دیگر حتی جواب تلفن هایم را نمی‌داد .شنیده بودم چندین ماه در بیمارستان بستری بوده. می‌دانستم حال و روز خوبی ندارد و بیشتر وقت‌ها در بیمارستان است. تا این‌که اوایل سال 96 در زندان مطلع شدم عزیزه به خاطر عوارض ناشی از ضربات چاقویی که به او زده بودم جان سپرده است .

وقتی خبر فوت دختر مورد علاقه‌ات را شنیدی چکار کردی؟
همان روز زندگی برایم تمام شد. من از آن روز به بعد برای این‌که زودتر اعدام شوم لحظه شماری می‌کنم.

وقتی به اتهام قتل عزیزه در دادگاه حاضر شدی چه احساسی داشتی؟
من فقط گریه کردم و قسم خوردم عاشق عزیزه بودم و هیچ وقت نمی‌خواستم او را بکشم.هنوز هم باورم نمی‌شود عزیزه یکسال و نیم بعد از این‌که او را زخمی کردم جان سپرده باشد.

پشیمان نیستی؟
از این‌که مادر عزیزه کشته شد پشیمان نیستم. اما من واقعا نمی‌خواستم دختر مورد علاقه‌ام را بکشم.

حالا در زندان چه می‌کنی؟
نمی‌دانم شب و روزم را چطور سپری می‌کنم. خانواده‌ام در ایران نیستند و در مدتی که در زندان بودم هیچ کسی به ملاقاتم نیامده است. برای ادامه این زندگی هیچ تلاشی نمی‌کنم و به مرگم راضی هستم.
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید