مریم سادات موسوی نیا| این روزهای چابهار برایم باورکردنی نیست، از آن روزی که اولین بار قدمم را روی خاک چابهار گذاشتم تا به اکنون که یک سالی است آنجا را ترک کرده ام بیش از پنج سال می گذرد، حالا این روزها به هر کسی زنگ می زنم از چابهاری می گوید که در اوج شلوغی های مسافرت های فروردین ماه، خلوت و سوت و کور است و عامل آن همین حادثه تروریستی اخیر است.
چرا اینگونه شد
هدف تروریست ها در چابهار و راسک مشخص بود، زیادی از راسک اطلاعاتی ندارم و یک چیزهایی درباره انبار آذوقه شان شنیده ام اما از چابهار به واسطه زندگی چند ساله ام در میان مردمانش، اطلاعات کافی به دست آورده ام، چابهار چندین سال است که چشم امید مردمانش شده است.
بیشتر اهالی استان، برای گرفتن تکه زمینی در چابهار سر و دست می شکنند چرا که می دانند چابهار قطعه پازل اصلی کریدور بین المللی جنوب به شمال است که راه آهنش باید امسال تکمیل شود اما حالا با این اتفاقاتی که افتاده، دیگر بارقه امید در چشمان مردمانش مرده است.
18 ساعت صدای انفجار و گلوله
یکی از دوستان چابهاری ام می گوید 18 ساعت تمام از نیمه شب تا غروب شانزدهم فروردین، صدای گلوله و انفجار می شنیدند، خیلی ها ترسیده بودند و از خانه هم بیرون نمی آمدند، برخی هم مثل همیشه در حال انجام کار روزانه شان بودند اما چیزی عجیب در این میان به چشم می خورد، انتخاب هوشمندانه تروریست ها برای انجام عملیات شان، است.
واقعاً یعنی این تروریست ها از کجا آمده بودند، لابد می گویید خب از مرز، بله می دانم یا از مرز آبی یا زمینی وارد شده اند اما سوالم این است که چطور می شود به این راحتی وارد ایران شد و این همه اسلحه آمریکایی آورد و 18 ساعت امنیت یک محله که دریابانی و پاسگاه و آگاهی اش کنار هم هستند، زیر سوال برد.
شهیدانی آشنا
بیشتر این شهیدان را می شناسم، سرهنگ میر جانشین کلانتری، کسی است که روز پیدا شدن سارق موتورسیکلت ام با من تماس گرفت و گفت سریع به کلانتری بیا که سارق ات را شناسایی کنی، آدم کار راه اندازی بود، بقیه شهیدان را هم تقریباً می شناسم، به هر حال چند سال در این شهر خبرنگاری کرده ام و بیشتر ادارات و ارگان هایش را سر زده ام.
از حق نگذریم هر واکنشی که مسئولان و رده بالایی ها به ماجرای ترور داشتند، به دقت واکنش اخیر وزیر کشور نمی رسد، سر راست رفت سر اصل مطلب و هدف تروریست ها را مانع شدن از پیشرفت و توسعه استان عنوان کرد، واقعیت عین روز روشن است، امیدوارم کسی از مسئولان و دست اندر کاران به فکر بیفتد و بیشتر توضیح دهد که چرا این اتفاق افتاد و برای جلوگیری از این دست اتفاقات چه برنامه ای برای آینده باید بچینیم.
من امیدوارم باز هم چابهار مثل گذشته شلوغ شود، باز هم توریست های وطنی مان پایشان را به آنجا بگذارند و در مغازه هایش مشغول خرید شوند، باز هم هر کسی گفت برای تعطیلات به کجا برویم یک گوشه در ذهن اش هم به چابهار بیاندیشد و باز هم امیدوارم چابهار مثل سابق شود، چون مردمانش به آن چابهار خو گرفته بودند نه به چابهاری سوت و کور که انگاری خاکستر مرده بر آن پاشیده اند.