جمعه، 14 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » فرهنگی » دین و اندیشه » یادداشتی درباره اتفاقات جمعه هشت مهر سال گذشته زاهدان؛ با غنای انسانیت مان که به زیر صفر رفته است چه کنیم

یادداشتی درباره اتفاقات جمعه هشت مهر سال گذشته زاهدان؛ با غنای انسانیت مان که به زیر صفر رفته است چه کنیم

0
103
کد خبر: 72945
رحیم قمیشی پاسدار بازنشسته و تحلیلگر در یادداشتی با عنوان «جمعه خونین زاهدان، چرا ما هنوز زنده ایم» یادداشت زیر را منتشر کرده است که از سمع و نظر شما خوانندگان عزیز می‌گذرد.
به گزارش میار، در این یادداشت آمده است: یک سال از جمعه خونین زاهدان گذشت.
نزدیک به یکصد نفر ظرف یک ساعت در شهر زاهدان به قتل رسیدند. بیشتر از سیصد نفر بدن‌هایشان سوزاخ سوراخ شد.
در بین کشته شدگان پیرمرد بود، میانسال بود، جوان، بسیار بود، نوجوان و کودک بود! 
نه مقامی سکته کرد، نه مسئولی دق کرد، نه یک انقلابی فریاد کشید، نه امام‌جمعه شیعه‌ای صدای مظلومیت آن نمازگزاران اهل سنت شد. نه کسی پرسید؛
آخر چرا کشتید؟؟
نه یک نفر محاکمه شد، نه از فرمانده‌ای درجه‌ای ستانده شد، نه کلاهی برداشته شد، نه عمامه‌ای به زمین زده شد، نه به خانه‌های کشته‌شدگان رفتند تا حلالیت بگیرند، نه گفتند اشتباهی شده، لطفاً ببخشیدمان.
ای خدا!
ما این مصیبت را چطور تحمل کردیم؟
جز اینکه از انسانیت‌مان فاصله گرفتیم!
ای خدا!
تو چرا عرشت نلرزید؟
چرا مسببان را، تنها نگاه کردی...
می‌دانم، هیچ‌نگو!
تنها درددل می‌کنم.
ندیدی نوجوان بین آنها بود.
ندیدی پیرمرد میان‌شان بود.
ما در جنگ، چنین صحنه‌هایی ندیده بودیم!
آنجا که صدامی بیرحم روبرویمان بود.
نمی‌دانم آن دوستانم که می‌گویند وضع کم‌کم دارد بهتر می‌شود، کلیپ‌های آن جمعه را دیده‌اند؟ آنها که می‌گویند اتفاقات استثنا، نباید ما را از نظام برگرداند، هنوز هم می‌توانند همان را بگویند!
اگر جان را خدا دادست
چرا باید تو بستانی...
ای بیشرفان!
آخر یک نفر را هم محاکمه نکردید...
یک عذرخواهی ساده هم بلد نبودید!
شما پیرو کدام دینید؟ که اینهمه از انسانیت فاصله دارد!
شما از چه ساخته شده‌اید؟
از آهن، از سنگ، از چه چیزی!
من نمی‌دانم اگر مولوی عبدالحمید نبود که هر هفته و هر روز از مردم می‌خواهد آرامش خود را حفظ کنند، چه می‌شد!؟
اگر مولوی و مردم مظلوم زاهدان، آن‌همه سعه صدر نداشتند، چه می‌شد؟
من به عنوان یک شیعه، به عنوان یک ایرانی، از این همه ظلمی که به نام تشیع و به نام حاکمیت ایران، به مردم مظلوم سیستان و بلوچستان می‌شود از آنها شرمنده‌ام‌، از آنها حلالیت می‌طلبم، دست آنها را می‌بوسم، من از آنها خجالت می‌کشم، که زنده‌ام و این همه ظلم می‌شود.
رهبران کشور راحت بخوابند!
رئیس جمهور برود سازمان ملل سخنرانی کند و دنیا را به عدالت دعوت کند!
قوای نظامی برای محو اسرائیل نقشه بکشند.
وزیر دفاع روسیه را ببریم پیشرفت‌های نظامی‌مان را نشانش بدهیم تا شاخ در بیاورد.
غنای اتم را ببریم تا ۹۹ درصد...
با غنای انسانیت‌مان
که به زیر صفر رفته
چه کنیم!؟
پایان یادداشت به قلم رحیم قمیشی/
دسته بندی: دین و اندیشه / اسلاید
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید