پنج شنبه، 20 اردیبهشت 1403
پایگاه خبری میار » اجتماعی » قضایی و حقوقی » مبصر خشمگین جان همکلاسی اش را گرفت/ می خواستم پلیس بشوم!

مبصر خشمگین جان همکلاسی اش را گرفت/ می خواستم پلیس بشوم!

0
414
کد خبر: 35369
میار: اختلاف و درگیری‌های لفظی دو پسر دانش‌آموز دبیرستانی با قتل یکی از آنها و بازداشت دیگری پایان یافت.

به گزارش میار، صبح سه‌شنبه 30 مهر مأموران حراست بیمارستان بعثت در شرق تهران با پلیس تماس گرفته و خبر فوت پسری 17 ساله اعلام شد.
در نخستین تحقیقات مشخص شد این پسر دانش‌آموز با ضربه‌های کارد یکی از دانش‌آموزان هم مدرسه‌ای خود مجروح و به بیمارستان منتقل شده بود اما چند ساعت بعد جان باخت. با اعلام موضوع به بازپرس کشیک قتل تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند.
با شروع تحقیقات بلافاصله هویت عامل جنایت شناسایی و مأموران برای دستگیری وی راهی خانه‌اش شدند اما مشخص شد که پسر 17 ساله بانام پدرام از زمان حادثه متواری شده و کسی از او خبری ندارد.
در حالی که تحقیقات در رابطه با دستگیری او ادامه داشت، ساعت 2 بامداد 1 آبان، پدرام به همراه یکی از بستگانش به اداره آگاهی رفت و خودش را معرفی کرد. متهم جوان در تحقیقات به قتل دوست و هم کلاسی سابقش اعتراف کرد. به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران باتوجه به آنکه سن متهم زیر 18 سال بود، پرونده با قرار عدم صلاحیت به دادسرای ویژه اطفال ارجاع شد.

گفت و گو با متهم

چرا گریه می‌کنی؟
برای بدبختی خودم گریه می‌کنم.

چرا بدبخت شدی؟
الان تمام دوستانم سر کلاس درس حاضرند، اما من به جرم قتل یکی از دوستانم دستبند به دستانم خورده و نمی‌دانم در آینده چه سرنوشتی در انتظارم است.

دانش‌آموزی؟
بله، سال آخر دبیرستانم.

مقتول را می‌شناختی؟
بله تا کلاس دهم همکلاسی بودیم که سال یازدهم مدرسه‌اش را عوض کرد.

وقتی همکلاسی بودید با هم اختلاف داشتید؟
نه، من اصلاً اهل دعوا و درگیری نیستم. پسر درس‌خوانی هستم، حتی در این چند سال مبصر کلاس بودم.

پس چرا با هم درگیری پیدا کردید؟
مقتول جثه‌اش از من درش‌تر بود و همیشه قلدربازی درمی‌آورد و به من زور می‌گفت. چند باری پیش دوستانم مرا سکه یک پول کرد، به همین خاطر با هم مشاجره می‌کردیم و گاهی هم درگیر می‌شدیم که بعد از مدت کوتاهی از ترس با او آشتی می‌کردم، اما آشتی ما زیاد دوام نمی‌آورد و دوباره با هم مشاجره می‌کردیم.

شما که دو سال مدرسه‌تان از هم جدا بود، پس چه اختلافی داشتید؟
ما تعدادی از همکلاسی‌ها چند سال قبل گروه تلگرامی تشکیل دادیم که مقتول هم عضو آن بود. او در گروه برای من کری می‌خواند و بیشتر هم داخل گروه تلگرامی با هم مشاجره می‌کردیم تا اینکه روز حادثه داخل گروه پیام داد و با من قرار گذاشت تا با هم حرف بزنیم و اختلافمان را حل کنیم.

فکر می‌کردی اگر سر قرار بروی به درگیری ختم می‌شود؟
بله، به همین خاطر به او گفتم حوصله ندارم، اما زنگ زد و گفت جلوی شهرک محل زندگی‌ام منتظر است. به او گفتم نمی‌آیم که دوباره پیام داد و مرا تهدید کرد که تصمیم گرفتم و به محل قرار رفتم.

چرا با خودت چاقو بردی؟
من ترسیده بودم و برای اینکه او را بترسانم کارد آشپزخانه را برداشتم و با خودم بردم.

بعد چه شد؟
وقتی او را دیدم شروع به فحاشی به پدر و مادرم کرد و بعد با من درگیر شد. ابتدا یک مشت به من زد و مرا به عقب هل داد، اما وقتی می‌خواست مشت دوم را بزند برای اینکه او را بترسانم چاقویی که در دست داشتم را به طرفش پرتاب کردم که به گردنش خورد. (گریه می‌کند و بعد از لحظاتی می‌گوید من قصد قتل نداشتم و فقط از ترس با چاقو ضربه زدم)

چرا فرار کردی؟
وقتی خونین روی زمین افتاد خیلی ترسیدم و از محل فرار کردم، اما اصلاً فکر نمی‌کردم که فوت کند. به پارک سرخه‌حصار رفتم و گوشی‌ام را خاموش کردم، اما ساعتی بعد روشن کردم که از طریق دوستانم متوجه شدم کیوان فوت کرده است و مأموران هم پدرم را بازداشت کرده‌اند. از ترس دست و پایم می‌لرزید که پسرخاله‌ام که مأمور بازنشسته است با من تماس گرفت و سراغم آمد.

چه شد که خودت را معرفی کردی؟
وقتی فهمیدم همکلاسی‌ام فوت کرده، عذاب وجدان گرفتم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم، به همین خاطر با پسرخاله‌ام به کلانتری آمدم و خودم را معرفی کردم.

بهتر نبود قبل از اینکه به محل قرار بروی کمی به عاقبت موضوع فکر می‌کردی؟
بله کاملاً درست است،‌ای کاش آن روز تلفن همراهم را جواب نمی‌دادم و با خودم چاقو نمی‌بردم.

حرف آخر؟
دوست داشتم در آینده پلیس شوم، اما یک دعوای کودکانه زندگی‌ام را خراب کرد و سرنوشت سیاهی برایم رقم زد.

نظریه کارشناس

خشونت در نوجوانان 4 دلیل دارد. نخست استرس‌های اجتماعی مانند فقر و بیکاری است. خشونت ارتباطی در جایگاه دوم قرار دارد که شایع‌ترین خشونت در گروه‌های سنی پایین بخصوص نوجوانان است که اگر به شکل عادت درآید منجر به پرخاشگری نسبت به یکدیگر خواهد شد که به تدریج شکل بدتری به خود می‌گیرد و به نقطه‌ای می‌رسد که به قتل می‌انجامد.
نوع دیگر خشونت در نوجوانی خشونت تجاوزگرانه است. رفتارهای بزهکارانه‌ای مانند زورگیری، باجگیری و حملات باندی که ابتدا به ساکن ممکن است ببینند چه کسی زورش بیشتر است و بخواهند قلدر مآبانه رفتار کنند. چهارمین مورد نیز خشونت مرضی است که بر اثر بیماری‌های روانی بوجود می‌آید بخصوص در نوجوانان که علت عمده‌اش افسردگی است و آن را به شکل خشونت ابراز می‌کنند.
در پرونده این پسر 17 ساله باید بررسی کرد که کدام یک از این عوامل باعث چنین رفتاری شده است؟ آیا در خانواده‌ای بوده که موقعیت اجتماعی ضعیف یا فقر و بیکاری داشته است؟ یا درگروه سنی قرار گرفته که رفتارهای خشونت‌آمیز به صورت عادت درآمده است آیا افسردگی شدید داشته که با یک حرف دوستش آنقدر ناراحت و خشن شده که نمی‌تواند خودش را کنترل کند؟
ممکن است در خانواده‌ای زندگی می‌کند که رفتارهایشان پر از خشونت است. یا اینکه با استرس‌های اجتماعی مواجه شده باشد.
این را هم باید در نظر گرفت که این دانش‌آموز بعد از جنایت پشیمان شده است و این موضوع ناشی از این است که او فردی نبوده که بخواهد قتل انجام دهد بلکه عواملی دست به دست هم داده تا او مرتکب قتل شود. همچنین باید بررسی کرد و از افراد گروه تلگرامی تحقیق کرد که چه عاملی باعث این اتفاق برای آنها شده است.‌‌
فریبا همتی ‌/ روانشناس کودک و نوجوان‌
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید